☕️🌸 هر صبح
با خودم می‌گویم
که دیگر نخواهم نوشت!
به من چه که خورشید
از شیروانی خانه‌ی تو
طلوع می‌کند
و رودخانه از نگاه
به پنجره‌ی آبی اتاق من
سیر نمی‌شود
به من چه که زنی
سبزی‌ها را
کنار دکه‌ی روزنامه فروشی
پهن می‌کند
و مردی ماهیان کَپور را
در میدان گل یا پوچ
حراج می‌زند

آه ..
امان از گنجشک‌های سمج !
که تنها با سه حرف
ج ی ک / ج ی ک
رویای خواب آلوده‌ام را بیدار
سرانگشتانِ جوهری‌ام را می‌گیرند
مرا به نیلی آسمان
دعوت می‌کنند...🌸☕️

#مهتاب_میرقاسمی

‌‌‎‌‎ ‎
دیدگاه ها (۰)

🌱🌱 یک نفر می آید که میشود تمامت ؛بهشت آنجاست هوایـش را داشـت...

🌱🌱 حال خوب را جمع كنيد ! برداريد از روى طاقچه خاك خورده ! بر...

🦋🦋 اسفند ماه ،براستی که ماه میلادپرستوهای مهاجر استآنها که ع...

🦋🦋 بعد از عشق همه چیز برایم زمستان استآسمانی که گهواره ی ابر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط