محبوب من سلام

محبوب من، سلام!
در پس این نامه حرف‌هایی به وسعت اندوخته‌های یک دیوانه، نهفته است...
نمی‌دانم،
حال پر از ندانستنم!
ندانستنی در فراز عشق، جنون و...
از دست شما در سینه‌ی من چه هلهله‌هایی برپاست؛
چشمان شما حتم به یقین همان شب معراجی است که اسوه‌ی عالم از زیبایی آن، سخن گفته است.
شیرازه‌ی چشمان شما هم‌چون سیانوری است که من دیوانه‌ی عاقل را مجنون‌تر از هر جنونی، کرده است.
دل من!
درختی است رویانده شده در دل کویر...
قلب من!
شهری متروکی است که پس از مدت‌ها در آن کودکی پانهاده است.
نمی‌دانم!
شاید دل من هیتلری است که در پس عشق، جنونی به وسعت
هدایت و جاودانگی از جنس آیدای شاملو را پیدا کرده است.
و حال در پس تمام این بداهه‌های بی‌سرانجام تو، بخوان:
#دردی_که_درمانش_تو_باشی_را_دوست‌دارم.
در چشم تو، دیوانگی را دوره‌ کرده‌ام و من، دور تویی بگردم که دیوانه‌تر از دیوانه‌ای هستی!

#واسه‌من‌باش_واسه‌من_کهنه‌شو_توقلبِ‌_تازه‌_من

²²:⁴⁸
⁶اردیبهشت‌ماهِ¹⁴⁰¹

𝓘𝓶𝓪𝓷_𝓜𝓸𝓱𝓪𝓭𝓮𝓼𝓮𝓱#
#کاف_میم
#no_copi🚫
دیدگاه ها (۰)

#همان_بهترکه_آدم_ازیک‌جایی_به‌بعد_آلزایم_می‌گیرد! همان بهتر ...

شب خوش، بخواب ماه بلندم،ولی بدان!شب هابه یاد چشم تو، خوابم ن...

‹ اومد پیشم تو تراس فندکو ازم گرفت،ابروهاشو به هم گره زد گفت...

زیر لبی سلام کردم و نشستم و دَرو بستم و مچاله شدم کنار پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط