خاطرات
خـاطـرات:):
دلم میگه:
به یه خواب عمیق نیاز دارم...
خیلی عمیق...
اینقدری عمیق که دیگه هیچوقت بیدار نشم! 🙂🖤✨
شجاع؟
نه!
فقط چیزی برای ترسیدن ندارم...
مرگ؟
خیلی وقته مردم! به من چه که طبیعت منو رو زمین نگه داشته
این تنه بی روح...
این روح تاریک...
میدونی چیه؟!
خستم...
نمیتونم...
نمیخام...
توی یه تن ، این حد از پوچی و نتونستن و نخاستن و بغض و سرما و تاریکی و ترس و همچنان شجااااااع و محکم...
محکم ولی نه از قدرت...
از اجبار!
نه نای نفس کشیدنو دارم
نه قدرت پایان دادنش.
دلم میگه:
به یه خواب عمیق نیاز دارم...
خیلی عمیق...
اینقدری عمیق که دیگه هیچوقت بیدار نشم! 🙂🖤✨
شجاع؟
نه!
فقط چیزی برای ترسیدن ندارم...
مرگ؟
خیلی وقته مردم! به من چه که طبیعت منو رو زمین نگه داشته
این تنه بی روح...
این روح تاریک...
میدونی چیه؟!
خستم...
نمیتونم...
نمیخام...
توی یه تن ، این حد از پوچی و نتونستن و نخاستن و بغض و سرما و تاریکی و ترس و همچنان شجااااااع و محکم...
محکم ولی نه از قدرت...
از اجبار!
نه نای نفس کشیدنو دارم
نه قدرت پایان دادنش.
- ۲.۳k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط