‌‌گفت :《دلم برات تنگ شده، گاهی میترسم تا آخر عمرم وقتی بعضی آهنگ‌ها پخش میشه یاد تو بیاد سراغم، بعضی ساعت‌های روز به این فکر کنم تو الان داری چیکار میکنی، می‌ترسم تا آخر عمر به یاد تو باشم و هیچوقت رهات نکنم، من می‌ترسم... همیشه دوستت داشته باشم...و این غمی سیری ناپذیر که تا آخر در دل او بود ...》و زیبا بود ... خیلی زیبا...
دیدگاه ها (۰)

و نه کلمات می‌توانست درد آن را بیان کند نه فریاد ها...؛》

Fatima♡⛓ من نمیگم دوست دارم! اما اگه یروز به زبون آوردمش بدو...

blackpinkfictions پارت ۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط