صبح را چشم به راهم

.

صبح را چشم به راهم
ساقه دوستی
گل بدهد
وزش باد تکانی بدهد
بهت و ابهام خیال شب دیرینم را
و بسازدبا مهر
کلبه صلح و صفایی کوچک
سفره ای بگشایم
که بود نان و پنیری در ان
و نثارش بکنم با
مهر
عطوفت
و صفا
ای دوست..!!
بیا
تو هم
مهمان این سفره مصفایم باش
چشم در راه تو نیز میباشم
گل لبخند بکاری برمن
و بنوشیم دمنوشی
که دهد
اب حیات
عشق و
امید💱
دیدگاه ها (۱)

و چه زیبا بود اگر پاییز بودم وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم ش...

¥

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط