دارم سر خاک پایت ای دوست

دارم سر خاک پایت ای دوست
آیم به در سرایت ای دوست

آنها که به حسن سرفرازند
نازند به خاک پایت ای دوست

چون رأی تو هست کشتن من
راضی شده‌ام برایت ای دوست

خون نیز تو را مباح کردم
دیگر چه کنم به جایت ای دوست

دانی نتوان کشید از ین بیش
بار ستم جفایت ای دوست...

پیشمرگتم پادشاه قلبم💐🫂🧿🌐🫀
دیدگاه ها (۰)

ای که از چشم من احساس مرا می خوانیاحتیاجی به سخن نیست ،خودت ...

دارم سر خاک پایت ای دوستآیم به در سرایت ای دوستآنها که به حس...

آشفته تر از زلف پریشان نگارمآشفته ی آن چشم غزلخوان و خمارم آ...

هارا گدسن گلرم‌ جان سنه قورباندی گداخنه دئسن من الرم جوز سنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط