ددی خوناشام من

#Part_1
(ویو عمارت جئون)
جونگکوک: امروز حال عجیبی داشتم ولی خب تولد صد سالگیمه پس به خودم رسیدم لباس پوشیدم که برم شرکت مدم لباس بگیریم رفتم از اتاق بیرون دیدم تیهونگ لباس پوشیده داره میره بهش گفتم
جونگکوک: سلام
تهیونگ: سلام داداش
جونگکوک: کجا داری میری
تهیونگ: دارم میرم هم خرید کنم برای مهمونی هم لباس بگیرم
جونگکوک: اوکی برو
جونگکوک: رفتم سمت شرکت (لباس اسلاید بعدی)
و دیدم بادیگارد ها آشفتن پرسیدم
جونگکوک: چیزی شدع
بادیگارد: بهمون دست برد زدن
جونگکوک: خیلی عصبی شدم بهشون گفتم امروز فقط بخاطر تولدم چیزی بهتون نمیگم
بادیگارد: خیلی ممنون قربان
عصبام خورد بود زنگ زدم تیهونگ
(ویو مکاله)
جونگکوک: سلام
تهیونگ: بله داداش
جونگکوک: بعد خرید برو شرکت ببین چه گندیی زدن
تهیونگ: باشه تو هم روز تولدت دهن مارو گاییدی
جونگکوک: باشه بی ادب کوچولو بای
تهیونگ: گگگگ بای
(ویو پارتی)
حالم بد بود بوی انسان میود دیدم تیهونگ هم تو حال خودش نبود
(ویو تیهونگ)
دیدم جونگکوک حالش بده خودمم حال غریبی داشتم که یهو جونگکوک گفت
جونگکوک: تهیونگ حالت خوبه؟
تهیونگ: یجورایی
(ویو جنگل)
ا/ت: برای کمپ رفت بودیم به جنگل هوا تاریک شده بود که یهو لونا گفت
لونا: انتن نیست گم شدیم
ا/ت: باشه تو برو ببین کجا انتن میده منم برای موندن دنبال جای میگردم
ا/ت:لونا رفت منم رفتم بگردم که یهو
(ویو جونگکوک)
جونگکوک: رفتم دختر رو گاز گرفتم و از خونش خوردم عجب خونی بود بعد هشتاد سال خون کمیابی داشت شیرین بود
ا/ت: جیغ چیکار میکنی که صدای لونا رو شنیدم و سیاهی
جونگکوک: بیهوش شد گفتم ببرمش برای خودم داشت باشمش چون خونش کمیاب بود
بنظرتون چه اتفاقی براشون میوفته؟؟
از دید تهیونگ و لونا به این پیج بروید:
@elisa2025
رمان مشترک هست باهاشون:
@elisa2025
شرایط پارت بعدی
2تا فالوور
100تا Amar
5تا لایک
دیدگاه ها (۳)

کپشن مهم

حرف دلم جدی میگم اون چیزی که بهشون اسیب میزنه شیپه ن فیک چون...

- منم جهانی دارم ب نام چشاٹ !(:🖤

ددی خون آشام من

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

ویو ات :در که باز کردم یه مرد جذابند بلند بود وای تتوهاش وای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط