یه بار یه ارمی می‌رفته دیداره تهیونگ و اونجا دفترچه خاطراتش رو نشون تهیونگ داده
نوشته بود:( تنها آرزوی من اینه که تهیونگ و ببینم و من سرطان دارم و سه ماه بیشتر زنده نیستم)
تهیو اونجا گریه‌اش می‌گیره و وقتی اعضا ازش می‌پرسن چرا گریه می‌کنی؟
اونم ماجرارو براشون تعریف میکنه و همه گریه‌شون میگیره
دیدگاه ها (۱)

‌🪐 ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️    ˡᶦ...

‌🪐 ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️    ˡᶦ...

‌🪐 ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️    ˡᶦ...

ـشن مهمه ❗خب قضـــــ⚡ـــیه اینه یه آرمی میره فن میتینگ پسرا ...

قبلا گفتم که تا می شه سعی می کنم نقد "" فنی "" انجام ندم این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط