دلم لک میزند در این شبِ تبـدار.. برگردی
تـو ای آرام بخشِ این دلِ بیمـار... برگردی

از آن وقتی که رفتی گریه کردم تا سرِ کوچه
هنـوز امیـد دارم از پـسِ دیـوار.. بـرگردی

جنونم میزند دنیـا بـه آخر می رسد در من
و قبـل از اینکه غم ها بر سرم آوار.. برگردی

کنارت می نشینم در خیالم چای می نوشم
به این خانه تو اۍخاتونِ افسونکار برگردی

تورا بردند و در دامِ غمی زنـدانی ات کردند
نشستم مثـلِ یوسف بـر سرِ بازار.. برگردی

چه رویـایِ قشنگی می شود ، امروز یا فردا
گمان امشب رسیده لحظهٔ دیدار... برگردی.. 🦋🦋


#saharshehim💖
دیدگاه ها (۱)

چه عادلانه در من تقسیم شده‌ای.....فکرت در سرم افتاده و مهرت ...

مثل همیشه گریه هات پای مندلخوشیات با ازما بهترون.اما اگر روز...

یک شعر، یک بهانه‌ی بهتر به جای چاییک استکان خیالِ مصوّر به ج...

خانه ات آباد ! مـارا خانه ویـران کرده ایخان و مانم را پراز ا...

دلم لک میزند در این شبِ تبـدار.. برگردیتـو ای آرام بخشِ این ...

دلم لک میزند در این شبِ تبـدار.. برگردیتـو ای آرام بخشِ این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط