وقتی زندگی بهت نارنگی میدهد
"وقتی زندگی بهت نارنگی میدهد🍊"
폭싹 속았수다🍊
~پارت اول
https://wisgoon.com/v/OY1TZ2KUDX/
~پارت دوم
https://wisgoon.com/v/X0R2QBZJ96/
~پارت سوم
https://wisgoon.com/v/JYIX7C20IU/
~پارت چهارم
https://wisgoon.com/v/QTTNUECA7Q/
~پارت پنجم
https://wisgoon.com/v/BPI397DTIA/
~پارت ششم
https://wisgoon.com/v/8PD4E4DQ54/
~پارت هفتم
https://wisgoon.com/p/ZXXSA7O0ZR/
~پارت هشتم
https://wisgoon.com/v/X4CV4JQB4Q/
~پارت نهم
https://wisgoon.com/p/D0DJUMVV1X/
~پارت دهم
https://wisgoon.com/v/AP2IOW17RI/
(کسایی که قبلا پارت های یک تا ده رو خونده بودن دوباره بخونن یکم تغیرات داره)
Part:11
آروم رونشو نوازش کرد
خودتو جمع و جور کن،یکم دیگه میرسیم
ته اشکای ات رو پاک کرد
_یه جا نگه دار..
ات
واقعا دیگه خسته شدم.. داره حالم بهم میخوره نباید از اول به حرف ته گوش میدادم نباید قبول میکردم بیام به این دورهمی
کاش امشب تموم بشه زودتر..
از کیفم یسری لوازم بیرون آوردم و شروع کردم به آرایش دوباره..
تو این مدت که ات داشت آرایششو تمدید میکرد ته هم به صندلی تکیه داده بود و ات رو تماشا میکرد..
ات چشم غره ای به ته رفت..انگار این رفتاراش بیشتر اعصاب دختر بیچاره رو بهم میریخت
*لبخند* چیه؟ آروم نشدی هنوز؟
ات بدون توجه به ته به کارش ادامه داد
چند مین بعد...
ات درحال جمع کردن وسایلش بود..
کارت تموم شد؟
_اومم
ته ماشین رو روشن کرد و به راهشون ادامه دادن
حدود ده دقیقه بعد رسیدن
ته از ماشین پیاده شد و به سمت ات رفت و بقلش کرد
سوئیچ ماشین رو هم داد تا پارک کنن
ات
این چرا اینطوری میکنه مگه یه ساعت پیش سرم داد نمیزد
چرا انقد چسبیده
دستشم دور کمر حلقه کرده
میتونست تهش دستمو بگیره فقط..
وقتی رفتن داخ...
like please🩷
#فیک #فیکتهیونگ #اسمات
#چندپارتیتهیونگ #سناریو
#فیکاسمات #سناریوبیتیاس
폭싹 속았수다🍊
~پارت اول
https://wisgoon.com/v/OY1TZ2KUDX/
~پارت دوم
https://wisgoon.com/v/X0R2QBZJ96/
~پارت سوم
https://wisgoon.com/v/JYIX7C20IU/
~پارت چهارم
https://wisgoon.com/v/QTTNUECA7Q/
~پارت پنجم
https://wisgoon.com/v/BPI397DTIA/
~پارت ششم
https://wisgoon.com/v/8PD4E4DQ54/
~پارت هفتم
https://wisgoon.com/p/ZXXSA7O0ZR/
~پارت هشتم
https://wisgoon.com/v/X4CV4JQB4Q/
~پارت نهم
https://wisgoon.com/p/D0DJUMVV1X/
~پارت دهم
https://wisgoon.com/v/AP2IOW17RI/
(کسایی که قبلا پارت های یک تا ده رو خونده بودن دوباره بخونن یکم تغیرات داره)
Part:11
آروم رونشو نوازش کرد
خودتو جمع و جور کن،یکم دیگه میرسیم
ته اشکای ات رو پاک کرد
_یه جا نگه دار..
ات
واقعا دیگه خسته شدم.. داره حالم بهم میخوره نباید از اول به حرف ته گوش میدادم نباید قبول میکردم بیام به این دورهمی
کاش امشب تموم بشه زودتر..
از کیفم یسری لوازم بیرون آوردم و شروع کردم به آرایش دوباره..
تو این مدت که ات داشت آرایششو تمدید میکرد ته هم به صندلی تکیه داده بود و ات رو تماشا میکرد..
ات چشم غره ای به ته رفت..انگار این رفتاراش بیشتر اعصاب دختر بیچاره رو بهم میریخت
*لبخند* چیه؟ آروم نشدی هنوز؟
ات بدون توجه به ته به کارش ادامه داد
چند مین بعد...
ات درحال جمع کردن وسایلش بود..
کارت تموم شد؟
_اومم
ته ماشین رو روشن کرد و به راهشون ادامه دادن
حدود ده دقیقه بعد رسیدن
ته از ماشین پیاده شد و به سمت ات رفت و بقلش کرد
سوئیچ ماشین رو هم داد تا پارک کنن
ات
این چرا اینطوری میکنه مگه یه ساعت پیش سرم داد نمیزد
چرا انقد چسبیده
دستشم دور کمر حلقه کرده
میتونست تهش دستمو بگیره فقط..
وقتی رفتن داخ...
like please🩷
#فیک #فیکتهیونگ #اسمات
#چندپارتیتهیونگ #سناریو
#فیکاسمات #سناریوبیتیاس
- ۸.۴k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط