تنها اتفاقی که تو این چند وقت تونسته لبخند بیاره رو لبم

تنها اتفاقی که تو این چند وقت تونسته لبخند بیاره رو لبم ؛
بعد اتفاقای جور واجوری که افتاد .. -.-
تولد آبی‌م بود ..
رنگِش آبی ِ
نه رنگ چشم و پیراهنش!
قلبش آبی ِ
نه آبی ِ دریا که غرقت کنه ،
آبی ِ آسمون .. !🌦️
بهت جرعت پرواز میداه ..
مثلِ آب ِ
روی آتیشِ روزگارِ تنهایی من ..
آب ِ برای این ماهیِ دلخسته به اسم ِ من
همه چیزه !
یعنی از الف ُ ب بگیر تا ی آخر الفبا رو ..
آبی ِ ؛ آبیِ آبی... 🌊💙"
هدفم از نوشتن ،
یه تبریک بود ..
که خب حرف‌ها و واژه‌ها قاصرند از توصیف تو ؛
تو اونقدر زیبایی که همه زیبایی هایِ زندگی ؛
که رز سفید و بارون،
شقایقایِ آبی مرداب،
دریا و اسمون،
سکوتِ موقع برف اومدن،
و نمازِ از سرِ شوق
مهتاب و زحل هم شاملش میشن ؛
جلوت زانو می زنن ..:)
از دور ،
تو همین اتاقِ سه در چار ،
می‌خواستم واست کلی آرزو کنم و دعاهایِ قشنگ ..
اما من
واسه تموم آدما حالِ خوبُ آرزو می‌کنم ،
اما برای حالِ خوبِ تو دست به تلاش می‌زنم ..
کلی حالِ خوب، به سمتت 🕊️
باشد که تا ابد بمانی برایِ من و قلبم! 💙
برسد روزِ حقیقت شدن آرزوهات که آرزوم‌ان ؛
ماندگارِ من باش آبیِ آرامِ بلندِ من ..

جز وصلِ تو دل به هر چه بَستم توبه..
بی یادِ تو هر جا که نشستم توبه.. (‌‍꧇ !
پی‌نوشت :
نمی‌دونم چرا ولی تولدشُ به خودش تبریک بگید نصفتون میکنم .. 🙂🔪
ب خودم بگید بای (کولی بازی) 😊🌹

- حاج خانُم ..
دیدگاه ها (۴۳)

سه روز از دعوایِ کودکانه‌مان میگذشت ..سه روز بود یک کلمه هم ...

دیگر دوستت ندارم ..خیلی سخت ولی بالاخره توانستم فراموشت کنم!...

ما یکسال نشستیم استوری های شما رو تو عروسی ها و پارتی ها تما...

اینقدر نگاه کردم به این و اون و به دیوار ها و پایه های چراغ ...

وقتی تورو با خودش میبره حموم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط