مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بسته و در این روزهای

زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بسته و در این روزهای واپسین مشغول وداع و خداحافظی است

.گویی می خواهد به همه ی ما که در میان روزمرگی ها و مشغله ها سردرگمیم،

یادآوری کند که من زمستان بودمو در میان شما ـ نه چندان پرقدرت- مدّتی را زیستم و اکنون با شما وداع می کنم تا دوباره به یادتان بیاورم زمان وداع با سردی ها ، بی مهری ها ، کینه ها و دلخوری ها فرا رسیده است ؛

تا به یادتان آورم در میان تمام شلوغی ها برای خودتان ، دلپاکتان و روح خسته تان هم وقت بگذارید و گهگاهی لباس دلتان را عوض کنید و با مهر به دیوارهایش رنگ عشق بپاشید.

راستی چه میشود اگر گاهی خودمان را به صرف یک فنجان چای گرم دعوت کنیم تا در یک میهمانی خودمانی و دو نفره( هم نشینی روح و جسم) تمام خوبی ها را به نفسمان یاد آور شویم تا رنگ نبازند نیکی ها و جایشان را به دلخوری ها و سردی ها ندهند.

کاش امسال خانه دلمان را محکم تر از خانه های زمینی مان بتکانیم تا دیگر هیچ اندوهی،

هیچ کینه ای، هیچ بدی و غباری رویش نمانَد.باشد که سال نو را با “حالی نو” تحویل کنیم .کاش یادمان نرود، دل هایمان هم کثیف میشود گهگاهی…
دیدگاه ها (۴)

https://wisgoon.com/faryad1998

تولدت مبارک

#استوری_درخواستی

تگش کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط