آسمان آبی تر

آسمان آبی تر
آب آبی تر
من در ایوانم، رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت :‌
موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی، مرغی، ابری
آفتابی یک دست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دل شان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد رعنا هم …
#ایران #گیلان #روستا #روستایی #حس_خوب #حال_خوش #عشق #
#طبیعت#گردشگری
#گردشگر#سفر
#عکاسی#منظره
#ایران_گردی
#طبیعت_گردی#طبیعت_ایران
دیدگاه ها (۲)

دریاچه عباس آباد میان تعداد زیادی از درختان بلند و تنومند قر...

رامسر بهشت مازندرانِ و جواهرده نگین رامسرتوی گیلان املش بهشت...

چه دروغ بزرگیست!!!زمان همه چیز را حل میکند...زمــــانفقط موه...

#احساسات #احساسی #حرف_دل #عاشقانه_ها #عاشقانه_غمگین #کپشن #آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط