یکی از دروغهای تسکیندهندهای که از بچگی به خوردمان دادهاند، این است:
«بدی کنی، تقاصش را همین دنیا میدهی.»
«یوسف ویساریونویچ جوگاشویلی»، معروف به «استالین»؛ فقط در جریان پاکسازیِ بزرگ (١٩٣٨–١٩٣۶)، حدود یک میلیون نفر را شخصاً دستور اعدام داد: تیرباران، دار، تبعید به سیبری و مرگ تدریجی در گولاگ.
هولودومور (قحطیِ عمدیِ اوکراین، ١٩٣٣–١٩٣٢): حداقل پنج میلیون نفر از گرسنگی مردند؛ چون استالین دستور داد غلاتشان را مصادره کنند و مرزها را ببندند تا کسی نتواند فرار کند.
تبعید اجباری چچنها، اینگوشها، تاتارهای کریمه، کرهایها و گروههای دیگر، که در مسیر آن صدها هزار نفر جان دادند.
جمع کل قربانیانِ مستقیم و غیرمستقیمِ حکومتش را مورخان بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر تخمین میزنند.
اما تقاصش چه شد؟
استالین تا ۷۴ سالگی با قدرتِ مطلق حکومت کرد. در ویلای مجللش در سوچی زندگی میکرد، غذای گرجستانیِ مورد علاقهاش را میخورد، فیلمهای آمریکایی و وسترن تماشا میکرد؛ دخترش سوتلانا کنارش بود، پسرش واسیلی خلبان ارتش بود و هیچکس جرأت نداشت به او «نه» بگوید.
۵ مارس ۱۹۵۳، در همان ویلا سکته کرد. چهار روز روی زمین اُفتاده بود و نگهبانها از ترسشان جرأت نمیکردند در را باز کنند؛ مبادا مزاحم «رهبر» شوند. در نهایت با یک مرگ طبیعی (سکتهی مغزی) مُرد. بدون دادگاه، بدون اعدام، بدون حتی یک روز غذای بد !
نه کارمایی، نه تقاصی . فقط یک پیرمرد چاقِ سیبیلو که یکی از خونریزترین حکومتهای تاریخ را ساخت و با آرامش و احترام —تا همین چند دههی پیش— مُرد. و تا دههٔ ۱۹۸۰ در بسیاری از کشورهای کمونیستی هنوز بهعنوان «رهبر بزرگ» تقدیس میشد.
پس این همه داستانِ «بدی کنی ، سرت می آید» برای کیست؟
برای آرام کردنِ مظلومهاست؛ برای اینکه زیردستها ساکت بنشینند و اُمیدوار باشند که «بالاخره یکی از ناکجاآباد میزند زیر گوشش…».
پ.ن: در تشییع جنازه استالین، مردم آنقدر زیاد و مشتاق بودند که مراسم تشییع به یک فاجعه انسانی تبدیل شد و تعداد قابل توجهی در همان مراسم سوگواری زیر دست و پای هم له میشدند و جان خود را از دست دادند و این یکی از عجیبترین صحنههای تاریخ قرن بیستم است .
#عدالت
#ظلم
#استالین
«بدی کنی، تقاصش را همین دنیا میدهی.»
«یوسف ویساریونویچ جوگاشویلی»، معروف به «استالین»؛ فقط در جریان پاکسازیِ بزرگ (١٩٣٨–١٩٣۶)، حدود یک میلیون نفر را شخصاً دستور اعدام داد: تیرباران، دار، تبعید به سیبری و مرگ تدریجی در گولاگ.
هولودومور (قحطیِ عمدیِ اوکراین، ١٩٣٣–١٩٣٢): حداقل پنج میلیون نفر از گرسنگی مردند؛ چون استالین دستور داد غلاتشان را مصادره کنند و مرزها را ببندند تا کسی نتواند فرار کند.
تبعید اجباری چچنها، اینگوشها، تاتارهای کریمه، کرهایها و گروههای دیگر، که در مسیر آن صدها هزار نفر جان دادند.
جمع کل قربانیانِ مستقیم و غیرمستقیمِ حکومتش را مورخان بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر تخمین میزنند.
اما تقاصش چه شد؟
استالین تا ۷۴ سالگی با قدرتِ مطلق حکومت کرد. در ویلای مجللش در سوچی زندگی میکرد، غذای گرجستانیِ مورد علاقهاش را میخورد، فیلمهای آمریکایی و وسترن تماشا میکرد؛ دخترش سوتلانا کنارش بود، پسرش واسیلی خلبان ارتش بود و هیچکس جرأت نداشت به او «نه» بگوید.
۵ مارس ۱۹۵۳، در همان ویلا سکته کرد. چهار روز روی زمین اُفتاده بود و نگهبانها از ترسشان جرأت نمیکردند در را باز کنند؛ مبادا مزاحم «رهبر» شوند. در نهایت با یک مرگ طبیعی (سکتهی مغزی) مُرد. بدون دادگاه، بدون اعدام، بدون حتی یک روز غذای بد !
نه کارمایی، نه تقاصی . فقط یک پیرمرد چاقِ سیبیلو که یکی از خونریزترین حکومتهای تاریخ را ساخت و با آرامش و احترام —تا همین چند دههی پیش— مُرد. و تا دههٔ ۱۹۸۰ در بسیاری از کشورهای کمونیستی هنوز بهعنوان «رهبر بزرگ» تقدیس میشد.
پس این همه داستانِ «بدی کنی ، سرت می آید» برای کیست؟
برای آرام کردنِ مظلومهاست؛ برای اینکه زیردستها ساکت بنشینند و اُمیدوار باشند که «بالاخره یکی از ناکجاآباد میزند زیر گوشش…».
پ.ن: در تشییع جنازه استالین، مردم آنقدر زیاد و مشتاق بودند که مراسم تشییع به یک فاجعه انسانی تبدیل شد و تعداد قابل توجهی در همان مراسم سوگواری زیر دست و پای هم له میشدند و جان خود را از دست دادند و این یکی از عجیبترین صحنههای تاریخ قرن بیستم است .
#عدالت
#ظلم
#استالین
- ۴.۱k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط