خواجوی زیبا، خواجوی پیر و خواجوی پر از گفتنی…اینجا، جاییست که خاطرهها زاده شدند…زیر همین طاقها، صدای خندهی مردم میپیچید،و زایندهرود آرام، از دل اصفهان میگذشت.اکنون اما، پل مانده و سکوت…فقط نسیم، میان طاقها نجوا میکند:«ای دوستان بگویید،زایندهرود من کو…😢»خواجو، پیر و تنها، هنوز چشمبهراه است؛ برای بازگشت آب، برای بازگشت زندگی، برای بازگشت آن روزهای پر ترانه و پر پرنده.یادش بهخیر خواجو…با آن همه ترانه،با آن همه پرنده،در خلوت شبانه… 🌊😢✨با صدای علیرضا افتخاری
- ۱.۷k
- ۲۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط