عاشقانه های شبنم

سازِ دل تا کوک بود از تو صدایی برنخاست
تا که فهمیدی شکسته، غرقِ تحریر آمدی
بادِ هوهویِ خزانی هرچه بود از من ربود
ای نسیمی که سراغِ برگ انجیر آمدی
دفتری بودم که حسرت، برگ برگم را سرود
چون رسیدم صفحه یِ پایانِ تقدیر آمدی
بی حبیبش تا قیامت رفت تنها شهریار
میرود هم چو رود این راه را، دیر آمدی
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط