شعریستچشمتشعرشورانگیزنیمایی

#شعری‌ست_چشمت_شعرِ_شورانگیزِ_نیمایی
چون شعر حافظ‌وارِ من در اوجِ شیوایی

یک باغِ گُل در آب و رنگ عارضت داری
باغِ گلی در فصلِ رنگینِ شکوفایی

وآن طرّهٔ چتری‌زده بر رویِ پیشانی
یک خرمنِ گل، خرمنِ گل‌های صحرایی

آه از دلِ آیینه برمی‌خیزد از حیرت
وقت تماشایِ تو در حالِ خودآرایی

یا مرگ در گرداب‌ها یا وصل در ساحل
دل می‌زنم _ باری _ بدان چشمانِ دریایی

رازی به من گفته‌ست چشمانِ سخن‌گویت
رازِ بزرگی با اشارت‌های شیدایی

وقتی نگاهم می‌کنی، ناگاه خورشیدی
می‌تابد از آفاقِ آن چشمانِ سودایی

زیباتر از آنی که در شعرت بگنجانم
ای عضوعضوت واژه‌های بکرِ زیبایی!

با عاشقت پرهیزِ یوسف نیست، چشمت را
منعی کن از آن‌گونه اغوایِ زلیخایی

خوش باد گل‌گشتِ نگاه بی‌قرارِ من
در فصلِ دیدارِ تو ای باغِ تماشایی!

تعبیر کن خوابِ مرا: قفل و درِ بسته
ای تو کلیدِ رمزِ این خوابِ معمایی...
دیدگاه ها (۰)

#هرگز_نمیرد_آن_که_دلش_زنده_شد_به_عشق...

#حجم_تنهایی_تو_بیشتر_از_بودن_ماست...

#موقت

#هر_روز_می_روم_به_مسیری_که_دیدمت*جایی که عاشقانه به جانم خری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط