خدا

خدا
گاه کنارت
در خیابان قدم میزند
و درست وقتی
مثل کودکی بی تاب
میخ کوب یک رویای گران قیمت
پشت ویترین دنیا شده ای
دست روی شانه ات میگذارد
و آهسته
زمزمه میکند که :
برایت می خرمش !
و کمی بعد ...
دلت می خواهد
لی لی کنان برگردی خانه
برقصی اصلا ... آن شوق بسیار را برایت آرزو می کنم .
دیدگاه ها (۱۸)

دندون لق باید کشید انداخت کنار درد داره اما جاش پر میشهکسی ا...

خدا میگه من پایه امکافیه تو استارت بزنی.

صحنه,پارت یازدهم

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط