خدایا ی چی بگم

#خدایا ی چی بگم؟
قول بده ازم ناراحت نشی😔
خب منم بعضی وقتا از ی چیزا ناراحت میشم ی سری چیزا عجیب ذهنمو ب خودش مشغول میکنه
این بی انصافی های آدمات قضاوتای ناعادلانه اشون این ک همه اش ب فکر منافع خودشونن بنده هات همه دوس دارن چیزی ک اونا میخوان باشه... بس نیس خدا؟؟
بس نیس این همه ناراحتی..
کی همه چی خوب میشه..
کی میشه منم ب چیزی ک میخوام برسم..
کی میشه منم بتونم حرفامو بزنم..
کی میشه منم بتونم ناراحتیمو بفهمونم,نگم ن بابا ناراحتی چیه
کی میشه منم بتونم مخالفت کنم جایی ک دلم نیس با حرفاشون...
کی میشه موقع حرف زدن نیام توو مغزم خیلیاشو فاکتور بگیرم و هی بنویسم و پاک کنم و اخرش چیزی ک اصلا شبیه حرفم نبوده و بنویسم یا حرفشو بزنم...
خودت خووب میدونی تا حالا هرکی هرچی بم گفته و کاری ازم خواسته نتونستم نه بیارم و تا اخرش باهاشون بودم در حالی ک دلم اصلا باهاشون نبود..
حالم بده خدا..
ناراضیم از بنده هات..
همه,همه چیو فقط واس خودشون میخوان هیچ وقت شرایط بقیه رو در نظرنمیگیرن و دوست دارن ب چیزی ک توو ذهن خودشونه برسن..نمیدون اگ طرف قبول کرد باهات راه بیاد باهات باشه چقد زجرا رو تحمل کرده چقد سرزنش شده چقد ریخته توو خودش و بعد با ی ظاهر کاملا شاد و راضی حاضر ب تن دادن ب خواستشون شده...
خدایا,خدانکنه ی بار بهشون بگی نه یا بر خلاف میلشون عمل کنی و نتونی چیزی ک ازت میخوان و قبول کنی میشی ادم بده مورد رفتار بدشون قرار میگیری...
خدایا خودت از دلم خبر داریی..
خودت میدونی تا حالا نتونستم با کسی بد رفتاری کنم یا ناراحتیمو ازشون بشون بگم
نمیتونم خدا نمیتونم خودم باشه
شدم واسشون ادمی ک واسه رسیدن اونا ب خواسته هاشون حاضر تا ته دنیا باهشون بره نمیدونم چی باعثش شده ترسی که خودشون ب دلم انداختن..
ترس این ک اگه فقط در مقابل خواستشون بگم نه با بدترین حرف ها رفتار ها و بداخلاقیشون داغونم میکنن..
خدایا تا الان خیلی داغون شدم..
همه اش توو فکر اینم ک چرا از اول نتونستم خود واقعیمو بهشون نشون بدم..
خدایا حس میکنم شدم ابزار دستشون..
اونا اگ از دستم ناراحت باشن میان راحت بهم میگن و خودت میدونی ک تاحالا هیشکیو خواسته یا ناخواسته از خودم نرنجوندم ولی برای این ک ناراحتیشونو از خودم از دلشون در ارم هر چند ک کاملا ب نا حق بوده چقد خودمو داغون کردم چقد خودم زجر دادم ...
خدای من خیلی وقته ک همش توو خودمم ن دوست دارم جایی برم ن دوس دارم کسی بهم بگه بیا بریم فلان جا خیلی داغونم خدا..
همش بم میگن عصبیم میگن لجبازی میکنم میگن اخلاق برام نمونده خدا خودت شاهدی ک از توو داغونم ..
خستم خدا خسته..
کاش میشد این بازی هیچ وقت شروع نمیشد کاش میشد برگردم ب اون سال ب اون روز و بزنم زیر همه چی و هیچیو شروع نکنم...
الان فقط ب اجبار یا ب ترس مسخره ای ک توو دلم انداختن دارم ادامه میدم.. خودت خووب خبر داری..
انقد امونم بریده شده ک دیگ نوشتمش..انقدی ک شبا ب کاراشون فکر میکنم صبح با سردرد بیدار میشم.
شدم ادم بهونه گیر برای خودما لجبازی با خودما
نسبت ب خودم عجیب بی رحم شدم...
همه چیم شده تظاهر خیلی وقته شاید پنج یا شیش سال شایدم بیشتر...اما همشون فک میکنن شادم فک میکنن راضیم تقصیری ندارن خودم باعثشم خودم با تظاهرم دارم ادامه میدم...
هی خدا برس ب داد دلم خستم...
#شمیم
دیدگاه ها (۵)

تیر‌میکِشه‌مویرَگ‌های‌ِمَغزم‌ازبَس‌مُرورِت‌کردم...🕊

عِدالت‌کَلمه‌قَشنگیه‌ولی‌نَدیدمش‌جآیى؛️ .🫧

به خودت افتخار کردی؟بخاطر مسیری که تو این چند ماه گذشته طی ک...

وقتی از شما دور شدن بزارید برن...سرنوشت شما هرگز به کسی که ش...

ماه شب تار من...part:³بیا و برده ی من باش...؟....هه...از مدر...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

گـــربه وحـــشی ☆فصل دوم☆ || p1 ||رفتن و بعد از سلام احو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط