عاشقانه های شبنم
وقتی میرم خونه باغ و این اسپیکر محبوب من میشه همدم من و میشه فارغ از هر چیزی آهنگ گوش داد و دو سه خط شعر نوشت...
خورشید همان دم که تورا دید غزل گفت
از تابش چشمان تو رنجید غزل گفت
عاشق شده بر روی تو باران بهاری
از دوری دستان تو بارید غزل گفت
چشمم به تماشای تو تا صبح نشست و
با مردم چشمان تو جنگید غزل گفت
در یک نظرعاشق شدم و ارگ تنم ریخت
از زلزله ی چشم تو لرزید غزل گفت
تا سوخت دل از آتش سوزان وجودت
این معرکه را دید که خورشید غزل گفت
مهتاب از آن شب که تو را دید نتابید
هر کوچه ی تاریک که فهمید غزل گفت
خورشید همان دم که تورا دید غزل گفت
از تابش چشمان تو رنجید غزل گفت
عاشق شده بر روی تو باران بهاری
از دوری دستان تو بارید غزل گفت
چشمم به تماشای تو تا صبح نشست و
با مردم چشمان تو جنگید غزل گفت
در یک نظرعاشق شدم و ارگ تنم ریخت
از زلزله ی چشم تو لرزید غزل گفت
تا سوخت دل از آتش سوزان وجودت
این معرکه را دید که خورشید غزل گفت
مهتاب از آن شب که تو را دید نتابید
هر کوچه ی تاریک که فهمید غزل گفت
- ۴.۰k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط