شهیده میترا کمایی در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من میخواهم مثل زینب (س) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. زینب بین بچههایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمیگرفت.زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود. صبور اما فعال بود. از بچهگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی میباشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه به شوهرم میگفتم از هفت تا بچهام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. زینب اهل دل بود از دوران بچهگی خوابهای عجیبی میدید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستارهها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم میکردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (س) بود. زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن میرفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه میرفت. در مدرسه او را مسخره میکردند و اُمّل صدایش میزدند. از همان دوران روزه میگرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه میگرفت.
شهید زینب کمایی یک دختر ۱۴ ساله بود که در دوران دفاع مقدس به دست منافقین به شهادت رسید .داستان زندگی و شهادت او در کتابی به نام «من میترا نیستم» نوشتهی معصومه رامهرمزی روایت شده است.
شهید زینب کمايي به دلیل عشق به امام خمینی و انقلاب اسلامی و فعالیتهای انقلابیاش مورد توجه منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید. گفته میشود که او را با گره زدن چادرش به گردنش خفه کردند. داستان زندگی و شهادت او به عنوان «زینب» و نه «میترا» در کتاب و مستند «من میترا نیستم» به تصویر کشیده شده است . روحش شاد و یادش گرامی باد ....اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید زینب کمایی یک دختر ۱۴ ساله بود که در دوران دفاع مقدس به دست منافقین به شهادت رسید .داستان زندگی و شهادت او در کتابی به نام «من میترا نیستم» نوشتهی معصومه رامهرمزی روایت شده است.
شهید زینب کمايي به دلیل عشق به امام خمینی و انقلاب اسلامی و فعالیتهای انقلابیاش مورد توجه منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید. گفته میشود که او را با گره زدن چادرش به گردنش خفه کردند. داستان زندگی و شهادت او به عنوان «زینب» و نه «میترا» در کتاب و مستند «من میترا نیستم» به تصویر کشیده شده است . روحش شاد و یادش گرامی باد ....اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
- ۵.۷k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط