ای بی وفای سنگدل قدرناشناس

ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
آیینه ای به دست تو دادم که بنگری
خود را در این جهان پر از حیرت و هراس
پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی است؟
کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس
دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!
روزی به امر کردن و روزی به التماس...
دیدگاه ها (۰)

نسلِ عجیبی هستیم ، خوبی و بدیِ حالِمان دستِ همه است جز خودما...

من فقط کمی خسته ام ؛بعضی وقتا فکر میکنم اونقدر دارم برای زند...

انقدر باید آدم ببینی ،انقدر باید آدمِ بَد ببینیتا یاد بگیری ...

طوری زندگی کنیم که به قلبمون و به رویاهامون بدهکار نباشیم🤍🌿‌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط