یه روزایی هم توی زندگیت هست که هیچ انتخابی جز قوی بودن ند

یه روزایی هم توی زندگیت هست که هیچ انتخابی جز قوی بودن نداری، که اگر محکم نباشی فرو میریزی و هیچی ازت نمیمونه! یه روزایی هست که راه به جایی نداری چون همه چشمشون به قدرت توعه اگه تویی که باید خودت رو نبازی تا بقیه هم پشتشون خالی نشه و به زمین نیفتن؛ که گاهی از فرو خوردن بغضت، یه دردی میپیچه تو گلوت و توام کاری ازت برنمیاد برای بر طرف کردنش! دستات میلرزه و هرلحظه محکم و محکم تر دستاتو بهم فشار میدی تا کسی متوجه لرزشش نشه، نگاهت رو از همه ادما میگیری تا مبادا کسی بفهمه حالت داغونه و بغض داری؛ تموم اینا برای خودت نیست، برای اینه که بتونی مراقب حال کسایی که دوسشون داری باشی، ولی یه وقتایی باید خودت خودتو خوب کنی و دستاتو بزاری رو زانوهات و از جا بلند شی و کمرت رو صاف کنی که به خودت بگی باید ازاین حال بیای بیرون و اماده بشی برای ادامه زندگی که شاید زخم ها و دردای بیشتری رو برات کنار گذاشته باشن؛ ولی نمیدونم حس میکنم این حرفا رو فقط کسایی میفهمن که تو این شرایط من باشن، که امیدوارم هیچکس تو این شرایط نباشه!🖤