ی دوست مخواهم از جنس شکوف ها بارنارنج حیاط خانء پدر

یڪ دوست مےخواهم از جنس شکوفہ هاے بہارنارنج حیاط خانہء پدرے کہ بشکوفد و
عطرش کل لحظہ هایم را پُر کند...🌸🍃

براے تمام دیوانہ بازےهایمان پایہء ثابت باشد...
روزهاے جمعہ شانہ بہ شانہ ام از
مانع هاے دلتنگے عبور کند و
براے بےمزه ترین لطیفہ هایم قہقہہ سر دهد...
با هیجان از اتفاقات جالب روزانہ اش بگوید و لبخندش زخم هاے تنم را بخیہ بزند...!🌸🍃

یڪ رفیق از نوع نابش،
از همانہایے کہ وقت خندیدن، خنده هایش کوڪ باشد و با گریہ ام بغضش گردن کج کند،
پاے خوب بودن و بد بودنم بایستد و
پاے قولہایش سند وفادارے بزند...
خلاصہ کہ ساده باشد و
پیچــیده دوسـت بدارد...🌸🍃


‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

در هیاهوی زندگی آموختم...چه غصه هایی که به سپیدی مویمحاصل شد...

مضرترین روش تربیتی!بچه هارو با ترس بزرگ نکنید...#استاد_پناهی...

‏خانم جان راسـت میگفت:امیـد را باید از پیرمرد دوره گردے آموخ...

یک نفر باشد..که وقتی نکاهش میکنی..نه اینکه غصه هایت یادت برو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط