وای ازآن روز که دیوانه وعاشق بشوی

وای ازآن روز که دیوانه وعاشق بشوی
چشم در چشم گل یاس و شقایق بشوی

خنده ای برلبت آری و نگاهی بکنی
لحظه ای معرکه دست حقایق بشوی

وای ازآن روز که بوی نفست خامم کرد
حس خوبیست که تو عمر دقایق بشوی

کوچه در کوچه این شهرتو را می طلبم
ترسم این است که تو ثبت سلایق بشوی

بانگاهی گذرا سربه هوایم کردی
تابه کی ناز کنی شرخلایق بشوی

وای از آن روز که نبضم به هوای تو زند
تو نیایی وخودت باعث هق هق بشوی

من به چشمان تو نزدیک و دلت جای دگر
چه شودگرتوهمان عاشق سابق بشوی

دم به دم بر دل"پروانه "مزن طعنه سرد
توهمان به که همان یارموافق بشوی

#پروانه_زنگنه
دیدگاه ها (۱)

منو بچه ی برادرم . اسمش آناشید است . به معنی مادر خورشید .

من در روزگاری تیره زندگی میکنمدر روزگاری که سخن گفتن ساده،نش...

چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترادر سپردم به خدا، ای ز خدا دور...

به تو تقدیم ای عشقی که زخمت زخم کاری بودو بعد از سال ها هر ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط