رمان گرگینه ی من

p¹⁹

شائون : اینجا چه خبره؟!
کوک : آینه باهمن
شائون : جان من(تعجب رو به کوک)
ات : کجا بودی؟!
ته : رفته بودم برا خرید ...ممکنه دوست انسان تون بمیرن از گشنگی
شائون : ممنون آقای خون آشام
ته : من خون آشام نیستم
شائون : انسانی؟!
کوک : گرگینه اس
شائون : جانننن...خانوم آت همش تقصیر توعه هااا...من به خاطر جنابعالی اومدم توی این کلبه
ات : هه هه هه(مسخره اش میکنه)
شائون : مرگ:///...راستی تو گفتی میری خارج؟!
ات : ...
دیدگاه ها (۰)

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط