p خوندن بدون لایک و کامنت حرامه
p4 خوندن بدون لایک و کامنت حرامه
you and me
فلش بک به دیروز قبل از اومدن یه جهنم.
ویو ا/ت
به باغ مشترک بهشت و جهنم رفتم نیمی از ان باغ تا جایی که مرز دیگر به سیاهی تبدیل میشود باغ بهشت بود توی باغ میان گل ها قدم میزدم.
ان طرف مرز چهره ای زیبا که در سیاهی جهنم رونمایی میکرد نمایان بود، چشمانی زیبا، چهره ای بی نقص، خیلی زیبا.
چند دقیقه ایی به یکدیگر خیره بودیم ناگهان ناپدید گردید توی خیالات بودم خیلی عمیق فرو رفته بودم که حتی متوجه نبودش هم نشدم.
پایان فلش بک.
زمان حال.
ویو ا/ت
وقتی از جهنم رد شدیم به جای شعله های اتشی که قرمز و نارنجی بود شعله های ان مکان ابی بود عجیب بود.
مارا به سمت قلعه ایی که تمامش را سیاهی فرا گرفته بود هدایت کردند.
وارد قلعه شدیم زیبا بود اما مخوف و ترسناک از بین فرشتگان بهشتی تنها من شجاعت داشتم که میگفتند یک روزی کار دسته خودم میدم با شجاعتم.
بعد از دیدن قلعه موقع وارد شدن تخت پادشاهی بزرگی در اغوش سیاهی نمایان شد.
با فردی که روی ان تخت نشسته بود قند در دلم اب شد دستو پایم سست شده بود که......
ادامه دارد......
you and me
فلش بک به دیروز قبل از اومدن یه جهنم.
ویو ا/ت
به باغ مشترک بهشت و جهنم رفتم نیمی از ان باغ تا جایی که مرز دیگر به سیاهی تبدیل میشود باغ بهشت بود توی باغ میان گل ها قدم میزدم.
ان طرف مرز چهره ای زیبا که در سیاهی جهنم رونمایی میکرد نمایان بود، چشمانی زیبا، چهره ای بی نقص، خیلی زیبا.
چند دقیقه ایی به یکدیگر خیره بودیم ناگهان ناپدید گردید توی خیالات بودم خیلی عمیق فرو رفته بودم که حتی متوجه نبودش هم نشدم.
پایان فلش بک.
زمان حال.
ویو ا/ت
وقتی از جهنم رد شدیم به جای شعله های اتشی که قرمز و نارنجی بود شعله های ان مکان ابی بود عجیب بود.
مارا به سمت قلعه ایی که تمامش را سیاهی فرا گرفته بود هدایت کردند.
وارد قلعه شدیم زیبا بود اما مخوف و ترسناک از بین فرشتگان بهشتی تنها من شجاعت داشتم که میگفتند یک روزی کار دسته خودم میدم با شجاعتم.
بعد از دیدن قلعه موقع وارد شدن تخت پادشاهی بزرگی در اغوش سیاهی نمایان شد.
با فردی که روی ان تخت نشسته بود قند در دلم اب شد دستو پایم سست شده بود که......
ادامه دارد......
- ۲.۸k
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط