جئون بالرینا

جئون بالرینا
#پارت۲
اورده .اون نه تنها رفیقمه بلکه شاگردم هم هست که صدایی توی سالن پیچید ...
_پس توام شنیدی که قراره بیاد !
به سمت صدا برگشتم و گفتم:
شوگا:مگه چیز تعجب آوری که اینطوری میگی؟
_نه خب تو خیلی وقته اینجا نیومدی و لین خیلی جالبه که یهو پیدات شد !
شوگا:درسته ولی من باید میومدم مثلا دوستم داره بر میگرده
_اره ..ته بالاخره به حرف خانواده ش گوش داد و تصمیم گرفت بیاد .این آدم رو خوشحال میکنه
شوگا:اره .تو مگه باله رو کنار نذاشته بودی ؟
_اره خوبه بگی گذاشته بودم ولی میخوام دوباره شروع کنم دکتر گفت که پام کاملا خوب شده و میتونم باله برقصم
شوگا:باشه پس باهم تمرین میکنید
_اره ،ببینم صبحونه خوردی؟
شوگا:اره من خوردم چطوری؟
_به امید اینکه صبحونه نخورده باشی پرسیدم اخه خیلی گشنمه
شوگا:اون به من چه ربطی داره ؟
_میخواستم برام صبحونه بخری ....خخخخ(خنده)
شوگا:مفت خور کثافت
_خب من برم یه چیزی بخورم بای
شوگا:باشه خداحافظ
اون واقعا دوست خوبی برای من و تهیونگ بود .
"ویو تهیونگ "
بالاخره بعد از ۴۰ دقیقه تاخیر رسیدم کره ،از فرودگاه خارج شدم و به اطرافم خیره شدم ؛هوا نم دار بود و ابری .که ماشین مشکی جلوم ایستاد و شیشه ی کمک راننده رو کشید پایین .واسه اینکه ببینم کیه سر خم کردم که شوگا روبه رو شدم :
شوگا:آقا شماره بدم پاره کنی؟
تهیونگ: تو اینجا چه غلطی میکنی؟
شوگا:اومدم دنبالت رفیق بپر بالا
تهیونگ: عوضی
چمدونم رو گذاشتم صندوق خودمم نشستم جلو
شوگا:چطور شد که یهو تصمیم گرفتی برگردی؟
تهیونگ: خب خیلی وقته خانوادهم میگفتن برگرد منم تصمیم گرفتم که این بارو به حرفشون گوش بدم و برگردم ،نزدیک ۱۳ ساله که توی آلمانم !
شوگا:راست میگی !خوب وقتم اومدی میتونی توی دانشگاه کره ادامه تحصیل بدی !
تهیونگ: اره ،تجارت اصلا رشته ی خوبی نیست
شوگا:همین که تا الان درس درس خوندی و تونستی توی دانشگاه قبول بشی بهتر از اونه که تنها باله یاد بگیری
تهیونگ: درسته .راستی از باشگاه باله ات چه خبر؟
شوگا:هنوز پابرجاست ولی خودم مربیش نیستم یعنی نبودم ولی از الان به بعد قراره به دوست گلم یاد بدم
تهیونگ: عه ...واقعا؟(با حالت تمسخر)
شوگا:مسخره بازی رو تموم کن ...
تهیونگ: بله جناب (لبخند)
شوگا واقعا بهترین رفیقم بود .به خونه رسیدم.
"ویو جونگکوک "
از دانشگاه اومدم بیرون ،بارون شدیدی داشت میبارید ،ثبت نام برای دانشگاه خیلی حوصله سر بر بود....
ادامه دارد
دیدگاه ها (۲۳)

به امید آزادی فلسطین🥺🥺خوشحالیشون خیلی زیباست😢😢

جئون بالرینا#پارت۱"ویو تهیونگ "رنگ به صورتم نبود .توی آینه ی...

زور عشق پارت ۸

وقتی عموت بود

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت اخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط