عشق خونین

《عشق خونین 》
پارت ۳۹

مشغول بازی کردن و نوازش کردن موهای جیمین شد
ات : عزیزم دلم کیوتی من چشمات رو ببند
جیمین چشم های خودش رو بست و بغضی تو گلوش چرخید
جیمین .... پس تهیونگ راست می‌گفت... من عاشق ات شدم درسته ولی کاش میشد که این عشق رو تو دلم دفن کنم چرا عاشقش شدم این فقد یه خونه عشق نیست
جیمین با افکارش درگیر بود و ناخودآگاه از گوشه چشم اش اشکی سرازیر شد ..
ات که مشغول نگاه کردن جیمین بود وقتی اشک را دید زود پاکش کرد
و جیمین چشم های پر از اشک را باز کرد و به ات دوخت
دختره و دست اش قاب صورت جیمین کرد
ات : چرا گریه میکنی جیمین
جیمین : درونم یه دردیه که نمیشه درمانش کرد
ات : اگه به من بگی من میدونم درمانش کنم عزیزم
جیمین: میشه بخوابم
ات : باشه چشمات رو ببند ولی دیگه گریه نکن
همش موهای جیمین رو نوازش میکرد تا اینکه خوابش برد
ات بالش را زیره سر جیمین گذاشت و از رو تخت بلند شد و بوسی رو پیشانیه جیمین گذاشت و از اتاق خارج شد سمته اتاق خودش رفت
ات .... خیلی درد کشیده
تقی به در زده شد و اجوما وارد اتاق شد
اجوما : شام حاضره دخترم
ات : باشه الان میام
به سمته سالن رفت و رو صندلی اش نشست ...
مشغول خوردن غذا شد
سوی جانگ : اونی جیمین خوبه ؟
همان جوری که به بشقاب اش خیره شده بود گفت
ات : آره خوبه
سویون : چرا نیومد سر میز
ات : خوابه ...
سوی جانگ دستش را گذاشت رو دست ات و گفت
سوی جانگ: اونی از دستم دلخوری
ات دستش را از تو دست سوی جانگ کشید و گفت
ات : سوی جانگ سر میز شام نباید حرف بزنیم
سوی جانگ: باشه حتما ولی وقتی گفتی سوی جانگ فهمیدم که هنوز قهری
تا آخر غذا هیچ حرفی هیچ کس نزد و ات بلند شد سمته اتاق کارش رفت و سوی جانگ و سویون که ناراحت بودن هر دو سمته اتاق هایشان رفتن
_____________
ات پس چجوری اون در لامصب رو پیدا کنم باید هر جور شده...... پیدا کردنش به دست جیمینه من مطمئنم ....
به ساعت نگاهی انداخت ۱۱ شب رو نشون میداد پس بلند شد سمته اتاق سوی جانگ رفت در رو آروم باز کرد و با تاریک شدن اتاق مواجه شد ولی سوی جانگ بیدار بود دراز کشیده رو تخت مشغول گوشیش بود وقتی ات رو دید زود رو تخت نشست و چراغ رو روش کرد هدفون رو گذاشت پایین رو گردنش و گفت
سوی جانگ: اونی بیا تو
ات سمته صندلی رفت و روش نشست صندلی نزدیک به تخت بود پس سوی جانگ روبه رو ات قرار گرفت ..
《 اسلاید اتاق سوی جانگ رو دیدین جلو تخت صندلی بود منظورم همون بود 》
دیدگاه ها (۴)

《عشق خونین 》پارت ۴۰سوی جانگ: اونی من خیلی پشیمونم ببخشید که ...

《عشق خونین 》پارت ۴۱جیمین : برو بیروووووووون قلب اش بازم نارا...

《عشق خونین 》پارت ۳۸ات : پس مادرت انسان بود جیمین : آره ........

دوست پسر دمدمی مزاج

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط