زخم کهنه

( زخم کهنه )
پارت ۷۲

کل پنج روز رو مثل دخترایی که نزدیک پریودشون افسرده میشن شده بود و فقط به زور خودش رو میکشوند کلینیک و بیحوصله ویزیت میکرد و میرفت خونه میخوابید از اون روز کذایی حتی مزهی جراحی رفته بود زیر زبونش و دیگه انگیزهی بیمار دیدنم نداشت.شکست عشقی هم که مزید بر علتش شده بود .

چطور نمیشناختش ؟ واقعا تهیونگ اینقدر توی زندگیش کوتاه و زودگذر بود که فراموشش کرده بود ؟

درسته از بیست و شش سال زندگیش فقط شش ماه رو با تهیونگ گذرونده بود . اما مگه گروگان گرفته شدن و بعد تیر خوردن از روتینهای زندگی هر کسیه که سومین اینقدر راحت فراموشش کرده بود ؟

تلاشی هم نکرده بود و حتی نهایت ; به چشمم آشنا

حتى

می آی; ش هم به اون مهمونی رسیده بود. اصلا معنی

حتی تلاشی هم نکرده بود و حتی نهایت ; به چشمم آشنا

می آیش هم به اون مهمونی رسیده بود . اصلا معنی میداد ؟ از شب مراسم توی اون شلوغی و تاریکی و با ماسک قیافه ش رو به خاطر سپرده اما از اون شش ماه

نه ؟

پراکنده به حرفهای جانگمی واکنش نشون میداد و عمیقا امیدوار بود که جانگمی دوباره سر به من اهمیت


نمیدی; برنداره . چون تهیونگ حتی به خودشم نمیتونست اهمیت بده چه برسه به یه شخص دیگه !

باز هم یه شب دیگه رسید و باز هم تنهایی روی تختش طاق باز دراز کشید . از جانگمی ممنون بود که دیگه پاپیچش نشد . نمیدونست قبل تر ها پاپیچ شدن به نفعش بود چون از غرق شدن در افکار بینهایتش نجات پیدا میکرد ولی حالا انگار بیشتر دلش میخواست غرق

بشه

چشمهاشو بست و سعی کرد حداقل بخوابه اما موبایلش شروع به زنگ زدن .کرد چشم غرهای به وقت نشناسی طرف پشت خط رفت و گوشی رو برداشت . با دیدن اسم جین ری نفس عمیقی کشید و بلند شد نشست. واقعا از این که هنوز هم امیدوار بود سومین یکدفعه به طرز معجزه آسایی اونو یادش بیاد خندهش میگرفت .

بله!

خنثی

گفت و جینری سلام کرد و بدون هیچگونه احوال

خنثی

گفت

و جینری سلام کرد و بدون هیچگونه احوال پرسی بی مقدمه گفت : سلام . باید بیای اینجا !

تهیونگ چشمهاشو مالید: چی شده ؟ رئیست حالش

بده ؟
دیدگاه ها (۶)

زخم کهنه )پارت ۷۳ نه اون خوبه کارت داریم ! ابرو بالا انداخت ...

( زخم کهنه )پارت ۷۴ میخواید ؟ میخوایم قدرت سایمون رو بر قدرت...

های خفنامن که نشستم این آهنگ رو گوش میکنم با یک ریتم گنگ شما...

ادامه ... چه ربطي به ما داره؟ دنبال روزنامه روزهای بعدش گشتم...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۷۰ من با صدایی ضعیف نا امیدانه .گفت تهیو...

زخم کهنه فصل دوم )پارت ۶۱ لحظه به صورت بی حسش خیره موند و گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط