Part

Part 12


فیک کلید عشق 🗝️❤️

دیگه نمیتونستم خودمو تحمل کنم بلند شدم به سمتش رفتم و با داد و عصبانیت بهش گفتم
ا/ت :معلومه داری چیکار میکنییییییی
سوآ : لبخند مغرورانه ای زد و گفت فکر نمیکنم به تو مربوط باشه بهتره از اتاق گمشی بیرون
ا/ت : اگه گم نشم میخوای چیکار کنی؟
سوآ : اینکارو
بعد از گفت این کلمه خَم شد و لباشو رو لبای جیمین گذاشت
انقد شوکه شده بودم که نمیتونستم حرف بزنم ، دلم میخواست سوآ رو با دستام خفه کنم ، نزدیک بود گریه کنم
اعضا اومدن داخل اتاق و با صحنه رو به رو شدن ، چشماشون داشت از حدقه در می‌اومد و با عصبانیت به سوآ نگاه میکردن
سوآ بازم به کارش ادامه میداد
نتونستم تحمل کنم
کیفمو پرت کردم رو زمین و با عصبانیت و گریه از کمپانی خارج شدم
حالم دست خودم نبود ، انگار خودم نبودم ، چرا باید برام مهم باشه کی جیمینو می‌بوسه مگه اون کیه منه ، اصلن به من چه
با اینکه اعضا نمیتونستن بدون مخفی کردن خودشون از کمپانی بیرون بیان ولی صدای نگهبانان و جیمینو میشنویدم
بی اِعتنا به صدا راه خودمو میرفتم و گریه میکردم
جیمین داشت دنبالم می‌دوید و صدام میزد
وسط خیابون داشتم راه میرفتم حتی صدای بوق ماشینا هم برام اهمیت نداشت
آخرین صدایی که شنیدم صدای فریاد جیمن بود
اااا/ت مرااااقب باااااااااااش
با ضربه ای که بهم وارد شد دیگه چیزی نفهمیدم
دیدگاه ها (۰)

Part 13فیک کلید عشق 🗝️❤️با ضربه ای که بهم وارد شد دیگه چیزی ...

Part 14فیک کلید عشق 🗝️❤️اومد اسید هارو داخل دهنم بریزه که در...

Part 11فیک کلید عشق 🗝️❤️روز کنسرت : وای خدا دیر شد چرا نمیاا...

Part 10فیک کلید عشق 🗝️❤️واقعاً از دیدار باهاشون خوشحال شده ب...

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

سناریو بیبی مانستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط