Part

Part5
پرش زمانی به شب........................................


ات ویو
خیلی ذوق داشتم این اولین باری بود میرفتم شهر بازی یک شلوارک لی کوتاه پوشیدم با یک کراپ چون هوا سرد بود یک سیوشرت خز روش پوشیدم رفتم بیرون دیدم کوک یک لباس خیلی خفن پوشیده خیلی جذاب شده بود هنوز منو ندیده بود
ات:بریم
یک نگاهی به من کرد و ابروهاش رفت تو هم
کوک :این چه لباسیه پوشیدی (اعصبانی)
ات:چشه مگه(مظلوم)
کوک :زود عوضش کن (اعصبانی
ات:چرا (مظلوم)
کوک :پاهات کاملا معلومه (اعصبانی )
ات:لطفا بزاری اینو بپوشم
کوک:باشه ولی از کنارم جم نمیخوری
ات:انگار میخوایم بریم بار میخوایم بریم شهربازیا
کوک:هه چقدر تو زبون درازی بچه های اندازه تو نمیدونن بار چیه(خنده)
ات:اما من میدونم(😏 قیافه ات)

پرش زمانی به جلو در ماشین و عمارت.......................‌..................

ات ویو
واووووووووو چه خونه ای داره خونه که نه قصر چون خواب بودم ندیده بودم چه خونه ای داره سوار ماشین شدیم و رفتیم

کوک ویو
سوار ماشین شدیم و رسیدیم شهربازی و ات همه ی بازی های شهر بازی را کرد و برگشتیم خونه تو اتاق بودیم که ات گفت
ات:من میخوابم اینجا
کوک :اره
ات : تو کجا میخوابی
کوک:منم اینجا
ات :یعنی من کنار تو میخوابم
کوک :آره
ات:باشه (ذوق)
انگار خیلی دلش می‌خواست کنار من بخوابه چون ذوق کرد

پرش زمانی به فردا صبح.................................

شرط پارت بعد
لایک۳
کامنت۴
دیدگاه ها (۹)

Part6ویو کوک از خواب بیدار شدم دیدم ات خیلی کیوت خوابیده انق...

Part7ویو ات با کوک رفتین تو مدرسه خیلی مدرسه خوشگلی بود اما ...

Part 4ات ویو دیدم بغلم کرد کوک :زود باش برو لباساتو عوض کن ب...

Part3 کوک: ات ..... ات ... خوابی کوک ویوهرچقدر ات را صدا کرد...

پارت ۸ویو سوکجین: رفتیم داخل رستوران. جنگکوک: بچه ها چی میخو...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط