من انقدر میخواستم به دستش بیارم که به بعدش فکر نمیکردم

من انقدر میخواستم به دستش بیارم که به بعدش فکر نمیکردم.
به فردای روزی که گفت منم عاشقتم!
من انقدر میخواستم به دستش بیارم که فکر نکردم اگر مثل من عاشق شعر نبود، تکلیف سکوت میان دو حرف چی میشه.
فکر نکردم که برای زدن به دل جنگل و چایی روی زغال تنهام میذاره و ترجیح میده تمام روز تعطیل رو به مهمونی بگذرونه .
فکر نکردم که من سوار یه قطار از واژه های دلبرانم و اون در هیجان زده ترین حالت ممکن فقط میگه: عزیزم!
من فقط میخواستم به دستش بیارم ...
دیدگاه ها (۲)

کسی که میگه "دلم میخواد تنها باشم" هزار بار به سمت آب دویده ...

دروغ چرابگذار راستش را بگویمراستش را بخواهیچند وقتیست ک میبی...

در تاریکی چشمانت را جستمدر تاریکی چشمانت را یافتمو شبم پر ست...

همین که کسی باشدتا چشمانت رو به آسمان آبی صُبح باز می شودبگو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط