چرا من پارت
چرا من پارت۸
جنکوک: عجب خانم قیرتتی دارم
ات: ای بابا من از بابت تو خیالم راحته من به اونا اعتماد ندارم
جنکوک: 😊😘
ات تویه ذهنش: آخیش بلاخره اومدیم بیرون و گرنه جنازه هارو میدید تازه لباس منم خونی بود خونه شون ریخته بود رویه لباسم و قتعاً میدید و به من شک میکرد (نه نه نگران نباشید ات نمیخاد به جونکوک آسیب بزنه یا با عشقش بازی کنه این عشق دو طرفه است ولی ات باید در کنار زندگی کارشم ادامه بده)
صبح روز بعد
خدمتکار: خانم اومد
ات: هیس آرومتر الان میام
خدمتکار: چشم ببخشید
هر کسی که دوست دارین: سلام پرنسس خار ها منو که میشناسین
پرنسس خار ها: چرا که نه یکی از دشمنایه دیرینه کسی که جاسوس هی به نفع کره یه شمالی میاری ولی من می کشمشون
اون زنه که اسمشو نمیدونم: پس چرا جاسوس های خودتونو نمی کشید
پرنسس خار ها: چون به نفع خودمونه دقیقا کری که شما انجام نمیدین رو انجام میدم
بچه ها میگم کیا کارتونه خوانواده ی جاسوس رو دیدن اونایی که دیدن میدونن پرنسس خار ها رو از اونجا برداشتم
اون زنه: خیله خب من می خام باهات یه معامله کنم
پرنسس خار ها: بگو
زنه: من می خام سره اون باهات شرت ببندم
پرنسس خار ها: برو گمشو
خدمتکار: خانم چیشد
پرنسس خار ها: چیزی نشده فقط اینکه این جنازه رو از این جا ببرید
بچه ها میگم
جنکوک: عجب خانم قیرتتی دارم
ات: ای بابا من از بابت تو خیالم راحته من به اونا اعتماد ندارم
جنکوک: 😊😘
ات تویه ذهنش: آخیش بلاخره اومدیم بیرون و گرنه جنازه هارو میدید تازه لباس منم خونی بود خونه شون ریخته بود رویه لباسم و قتعاً میدید و به من شک میکرد (نه نه نگران نباشید ات نمیخاد به جونکوک آسیب بزنه یا با عشقش بازی کنه این عشق دو طرفه است ولی ات باید در کنار زندگی کارشم ادامه بده)
صبح روز بعد
خدمتکار: خانم اومد
ات: هیس آرومتر الان میام
خدمتکار: چشم ببخشید
هر کسی که دوست دارین: سلام پرنسس خار ها منو که میشناسین
پرنسس خار ها: چرا که نه یکی از دشمنایه دیرینه کسی که جاسوس هی به نفع کره یه شمالی میاری ولی من می کشمشون
اون زنه که اسمشو نمیدونم: پس چرا جاسوس های خودتونو نمی کشید
پرنسس خار ها: چون به نفع خودمونه دقیقا کری که شما انجام نمیدین رو انجام میدم
بچه ها میگم کیا کارتونه خوانواده ی جاسوس رو دیدن اونایی که دیدن میدونن پرنسس خار ها رو از اونجا برداشتم
اون زنه: خیله خب من می خام باهات یه معامله کنم
پرنسس خار ها: بگو
زنه: من می خام سره اون باهات شرت ببندم
پرنسس خار ها: برو گمشو
خدمتکار: خانم چیشد
پرنسس خار ها: چیزی نشده فقط اینکه این جنازه رو از این جا ببرید
بچه ها میگم
- ۲.۹k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط