بر تاکها

بر تاکها
خوشه ها خشکیده اند
وپیاله های بی شراب
خاک میخورند
در میخانه های سرد

ساقیان نمی رقصند
وما
برساقیان نمی نگریم
بوسه ای را نمی نگریم
عشقی را نمی نگریم
مطربان نشسته اند
وصدایی
جز سکوت
جز شکست غرور
درهوا نمی پیچد

ما دلشکسته ایم
برهم می نگریم درسکوت
خون می خوریم از درون
وشمشیرهایمان
در قلافها می پوسند
چرا که تاکها خشکیده اند
وساقیان
شرابی نمی یابند
تا جهان را به شادی درآورند

تاکها خشکیده اند
چرا که آبها
در مردابها مرده اند
ودهقانان
برچشمه ی کوه می گریند

#موسی_افتخاری
دیدگاه ها (۱)

من با تمام سارهابا چشمه سارهابا بیشه زارهاسخن گفته امبا تمام...

با کلمات بسیاری زیسته امکلماتی چون پدرنانرنجوزمینامروزدر آست...

آخرین پرندگان به پرواز درآمدندتا آزادی میراث گذشتگان باشدگلو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط