رززخمیمن

#رُز_زخمی_من

part. 55

ات. جونگکوک، میشه یه چیزی بگم؟

جونگکوک. جون بخواه.

ات. من خیلی دوست داشتم که ادامه تحصیل توی رشته طراحی لباس بکنم، ولی ناپدریم نمیزاشت، میشه این کار رو برام انجام بدی؟

جونگکوک. وای، جوجه طراح، ترکیب خوبیه.

ات. جواب بده.

جونگکوک. از همون اول وقتی که گفتم جون بخواه، جوابت رو گرفتی.

ات. بهم کمک میکنی.

جونگکوک. اره، مایل هستم که به یه همچین جوجه ای کمک کنم.

ات. دانشگاه ثبت نام کنم؟

جونگکوک. هر وقت که خواستی.

ات. تو بهترینی.

جونگکوک. خب یه خبر بد دارم.

ات. چی؟

جونگکوک. دوست پسر سابقت.....

ات. اینجوری نگو.*اخم*

جونگکوک. با پرواز خصوصی داشته میرفته میامی، ولی خداروشکر، بال هواپیما کنده شده. و مثل سوسک مرده.

ات. چی!

جونگکوک. خوشحال نشدی؟

ات. من از مردن یک آدم خوشحال نمیشم.

جونگکوک. اون آدم نیست، اون به تو دروغ گفته، نمیزاشتم کسی که از ساده بودن تو سو استفاده کنه، اگه نمیمرد، خودم میکشتمش.

ات. من ساده نیستم...
دیدگاه ها (۱)

#رُز_زخمی_من part. 56جونگکوک. وای چه جوجه ساده ای. *جونگکوک ...

#رُز_زخمی_منPart. 57جونگکوک گوشی را پرت کرد روی میز. چشمانش ...

#رُز_زخمی_من part. 54یونگی رفته بود، قرار بود که لارا و لیند...

#رُز #رُز_زخمی_من part. 53ات هنوز روی زمین نشسته بود و خودش ...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

پارت ۲۰ات: اخ جیمین سرشو از تو گردن از بیرون میاره جیمین: بی...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط