میخوام بهت بگم بعضی شبها خواب میبینم از پنجرههای خونه خ

میخوام بهت بگم بعضی شبها خواب می‌بینم از پنجره‌های خونه خون سرازیر میشه رو دیوار، بعد تو کوچه، بعد تو خیابون، شهر، دنیا. خون سرمیره از خوابم، از خواب می‌پرم یادم نمیاد چمه ولی گریه می‌کنم.

دلم این روزا خیلی هوای زیارت داره. باید پاشم برم اون جنگل دور که نشد با هم بریم، دور اون درخت بزرگه که نشد با هم ببینیم، هفت‌بار بچرخم و ذکر بگم و پرنده شم. پرنده شم و برم تا شاخه بلنده، بشینم اون بالا و قصه بگم: یکی بود، یکی نبود. اون که بود، دلش گرفته‌بود. بعد صدای تو بیاد که بگی یه قصه شاد بنویس . قند تو دلم آب بشه، نو بشم. چیه این همه کهنگی؟ صدام کن.

امشب اگه با قرص و راه‌رفتن‌ها درست‌حسابی خسته شده باشم که بخوابم، می‌خوام خواب ببینم ننه‌بزرگ دنیام. همه رو با هم آشتی بدم، بگم دوست باشین بابا، ارزش نداره هی همدیگه رو می‌کشین. بعد مرده‌ها با لباسهای عیدشون بیان دور درخت بچرخن و آوازای شاد بخونن، تو هم ذوق کنی به من بگی آشتیشون دادی بالاخره؟ بگم دیدی گفتم میشه؟ من رو ببوسی و بگی آره، ببخش باور نکردم.

خیلی حرف دارم این روزا. ولی با کسی حرفم نمیاد. هی حرفام از دهنم میفته، سنگ میشه دورم. نیگا، دیوار دورمه از بس که نگفتم. اینا رو به تو گفتم که یه پنجره واشه تو دیوار، که اگه اومدی اومدنت رو ببینم. خیلی قشنگه اومدنت. چیه رفتن؟ اومدن خوبه.


📌دور ک باشی کسی برات یه چراغ روشن نگه میداره که گم نشی؟
دیدگاه ها (۶۹)

از من که پیامبر تنهایی و گریزم بشنو، تا دیر نشده به یک قصه‌ی...

ما اغلب معتقدیم عشق رنج است. بدتر، ادبیات فارسی عشق را فرزند...

افتخاری باشد اگر در این دنیا، به این است که کسی را دوست داری...

حال این روزهایم خوب نیست ، خوب که چه عرض کنم ، روضه ایست برا...

خواب می‌بینم خونه‌ی منی. خوابت برده و دارم نگاهت می‌کنم. نفس...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_235صدای دختر خیلی اشنایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط