خوابت را دیدم

خوابت را دیدم ،
برگشته بودی
عطرت در هوا پیچیده بود
طعم گس نوازش دستانت
روی گونه هایم نشسته بود
مرا آنطور که میخواستم
دوست داشتی...
شده بودی همانی که حسرتش را می خوردم...
داشتی باز دل مرا با خودت می بردی...
که
"صبح"به کابوس بازگشتت پایان داد...
دیدگاه ها (۱)

تو راهواے به آغوش من رسیدن نیستوگرنه فاصله ے ماهنوز یک قدم ا...

نگاه تو همه ی شعر من است..نگاهم کن تا من.....واژه ها رابه س...

کسی چه می داند...شاید همین لحظه زنی برای مرد سیاست مدارش می ...

این #رمضان #تو را روزه می گیرمچشم هایت رادست هایت رابودنت را...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

تکپارتینام:وقتی شیر موزش رو می خوریجونگ کوک از استودیوم برگش...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط