گل وحشی من
گل وحشی من
پارت ۷
ویو ات
همینطور داشتم کار میکردم که زیر دلم یه درد بدی پیچید که باعث شد برای چند ثانیه نفس کشیدن یادم بره اما بیخیال دوباره شروع کردم به کار چون من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم کل زندگیم با خانوادم خوب بودم همیشه بابامو دوس داشتم اما اون چیکار کرد منو فروخت....کسی که عاشقش بدم ( تهیونگ) بهم تجاوز کرد..... بهترین دوستم دیگه پیشم نیست ، با فکر به اینا بغضم گرفت و یه قطره اشک از چشمم افتاد اما پاکش کردم و به کار کردن ادامه دادم
اجوما: دخترم من مرخصی گرفتم....اینجا رو به تو میسپارم
ات: باشه 😊 خداحافظ
اجوما: خداحافظ 😊
ویو تهیونگ
راستش خیلی عذاب وجدان دارم من نباید این کار رو میکردم اون الان فکر میکنه ازش بدم میاد اما من عاشق ات شودم واقعا درک این موضوع برام سخته که اینکارو باهاش کردم باید از دلش دربیارم و بهش پیشنهاد بدم پس رفتم توی عمارت و دیدم که داره عمارتو تمیز میکنه راستش خیلی عصبانی شودم
تهیونگ: هویی.....مگر من نگفتم...... استراحت کن هاااا ( عربده)
ات: به تو چه......هااا به تو چه ( داد)
تهیونگ: چیی....چطور جرعت میکنی.....اینطوری باهام حرف بزنی....( عصبی و عربده)
ات: ولم کن.....بزار....به درد خودم بمیرم.....الان میخوای چیکارم کنی هااا....مثل بابام کتکم بزنی.....یا بهم... تجاوز کنی....از خودم حالم بهم میخوره ( داد و گریه)
تهیونگ: م....من متاسفم..... ببخشید اون موقع مست بودم
ات: متاسف بودن تو دیگه برای من فایده ای نداره ( عصبی)
تهیونگ: ا....ا.....اما من دوست دارم ات ( بغض)
ات: چ...چی ( شک)
تهیونگ: من عاشقتم.....هی میخواستم بهت بگم.....اما نشد ( گریه شدید)
ات: هی هی گریه نکن.......م..منم عاشقتم ولی فکر میکردم دوسم نداری 🥺
تهیونگ: دیوونه.....من عاشقتم
ویو راوی
تهیونگ لبشو نزدیک لب ات برد
تهیونگ: اجازه هست
ات:( با سرش تایید کرد)
و بوسیدش
پایان 💫🤧
چطور بود؟❤️
میدونم چرت شد 😔
پارت ۷
ویو ات
همینطور داشتم کار میکردم که زیر دلم یه درد بدی پیچید که باعث شد برای چند ثانیه نفس کشیدن یادم بره اما بیخیال دوباره شروع کردم به کار چون من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم کل زندگیم با خانوادم خوب بودم همیشه بابامو دوس داشتم اما اون چیکار کرد منو فروخت....کسی که عاشقش بدم ( تهیونگ) بهم تجاوز کرد..... بهترین دوستم دیگه پیشم نیست ، با فکر به اینا بغضم گرفت و یه قطره اشک از چشمم افتاد اما پاکش کردم و به کار کردن ادامه دادم
اجوما: دخترم من مرخصی گرفتم....اینجا رو به تو میسپارم
ات: باشه 😊 خداحافظ
اجوما: خداحافظ 😊
ویو تهیونگ
راستش خیلی عذاب وجدان دارم من نباید این کار رو میکردم اون الان فکر میکنه ازش بدم میاد اما من عاشق ات شودم واقعا درک این موضوع برام سخته که اینکارو باهاش کردم باید از دلش دربیارم و بهش پیشنهاد بدم پس رفتم توی عمارت و دیدم که داره عمارتو تمیز میکنه راستش خیلی عصبانی شودم
تهیونگ: هویی.....مگر من نگفتم...... استراحت کن هاااا ( عربده)
ات: به تو چه......هااا به تو چه ( داد)
تهیونگ: چیی....چطور جرعت میکنی.....اینطوری باهام حرف بزنی....( عصبی و عربده)
ات: ولم کن.....بزار....به درد خودم بمیرم.....الان میخوای چیکارم کنی هااا....مثل بابام کتکم بزنی.....یا بهم... تجاوز کنی....از خودم حالم بهم میخوره ( داد و گریه)
تهیونگ: م....من متاسفم..... ببخشید اون موقع مست بودم
ات: متاسف بودن تو دیگه برای من فایده ای نداره ( عصبی)
تهیونگ: ا....ا.....اما من دوست دارم ات ( بغض)
ات: چ...چی ( شک)
تهیونگ: من عاشقتم.....هی میخواستم بهت بگم.....اما نشد ( گریه شدید)
ات: هی هی گریه نکن.......م..منم عاشقتم ولی فکر میکردم دوسم نداری 🥺
تهیونگ: دیوونه.....من عاشقتم
ویو راوی
تهیونگ لبشو نزدیک لب ات برد
تهیونگ: اجازه هست
ات:( با سرش تایید کرد)
و بوسیدش
پایان 💫🤧
چطور بود؟❤️
میدونم چرت شد 😔
- ۱۴۴
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط