من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم

من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم
مینوشتم غزل از حسرت و رویای خودم
.
من که با یک بغل از شعرسپیدم هرشب
مینشستم تک و تنها لب دریای خودم
.
به غم انگیزترین حالت یک مرد قسم
شاد بودم به خدا با خود‌
تنهای خودم
.
بی خبر از خطر و زخم زمین میخوردم
فارغ از درد و غم و وحشت فردای خودم
.
من به مغرور ترین حالت ممکن شاید
نوکر و بنده ی خود بودم و آقای خودم
.
ناگهان خنده ی تو ذهن مرا ریخت به هم
بعد من ماندم و این شوق تمنای خودم
.
من نمیخواستم این شعر به اینجا برسد
قفل و زنجیر زدم بردل و برپای خودم
.
من به دلخواه
خودم حکم به مرگم دادم
خونم امروز حلال است، به فتوای خودم
- امیر اخوان
#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه_ها
#دلنوشته #دلتنگی #جدایی
#عشق_جان
دیدگاه ها (۰)

چه جالب استناز را می کشیمآه را می کشیمانتظار را می کشیمفریاد...

دلم برای آدم های تنها میسوزد.آن دسته آدمهایی که برای خودشان ...

دوستت دارم هاتون و نگه دارين واسه كسي كه از صد تا تماستون اگ...

در قلبم همچنان به معجزه عقیده دارم خدا بزرگ‌ترین معجزه گرا ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط