ادامه پارت قبل

ادامه پارت قبل 🗿
شکیب گیج گفت :
شکیب- یعنی چی؟! نقطه ضعف تو چیه؟! اصلا مگه تو نقطه ضعفم داری؟! اصلا این فرشاد چی می‌گه این وسط؟!
کلافه پوفی کشیدم و ماجرا رو براش توضیح دادم، مبهوت زل زده به روبه‌روش و گفت :
شکیب- من جات بودم می‌رفتم زنده زنده چالش می‌کردم!
دستی به صورتم کشیدم و گفتم :
طاها- نابودش می‌کنم، بهش می‌فهمو‌نم دست گذاشتن رو نقطه ضعف من چه عواقبی داره!
شکیب- خیله خب طاها الان آروم باش اوکی؟ هروقت برگشتیم تهران راجب این موضوع فکر کن باشه؟ دو روز اومدی سفر زهرش نکن به کام خودت.
کلافه اشاره‌ای به یه جای نامعلوم کردم و گفتم :
طاها- مگه می‌زارن؟ مگه ‌می‌زارن این سفر زهرمارم نشه؟ اون از دیروز که سهیل گفت کسی که با ماشین زده به رها آدم آیدا بود اینم از امروز که اون حرومزاده پیام می‌ده تهدید می‌کنه.
شکیب اومد سمتم و گفت :
شکیب- ببین طاها الان با عصبانیت تو هیچ کاری پیش نمی‌ره متوجه‌ای؟ اونا قصدشون بهم ریختن اعصاب توعه که ظاهرا موفقم شدن، سعی کن به اون موضوع فکر نکنی هر وقت رفتیم تهران سه تایی من و تو و مبین می‌شینیم یه فکری می‌کنیم.
کلافه سری به معنی باشه تکون دادم و چیزی نگفتم.
#عشق_پر_دردسر
دیدگاه ها (۰)

#part48#رهاچمدونم رو گرفتم دستم و درحالی که از ماشین خارج می...

#part49#طاهارها- خب طاها ببین این لیست کسایی که تا الان با ش...

#part47#رهابا تعجب به طاهایی که با خشم مقابل آیدا ایستاده بو...

سلام دوستان صبحتون بخیر 🌚✨

فرار من

حس های ممنوعه🍷🥂۱۳

ایمان و ارادت دانشمندان ما به امام رضا علیه السلام

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط