من از روئیدن خار سر دیوار فهمیدم

من از روئیدن خارِ سرِ دیوار فهمیدم

که ناکَس, کَس نمی گردد,از این بالا نشینی ها
دیدگاه ها (۱)

درد امانم را بریده بود ...گفتم ای کاش حداقل یک نفر باشد که و...

لقمان به پسرش نصیحت کرد وگفت:سعی کن بهترین غذا ، بهترین رختخ...

گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن!جانا ،سرم از فکر تو خالی ست،دلم ر...

یادی هم کنیم از #عن شدگانی که همین چند وقت پیش میخواستن قهرم...

آنگاه که تو چون گل در چمن بودیچی میشد گر من آن خار سر دیوار ...

عشق یعنی گل به جای خار باش پل به جای این همه دیوار باش.....

هر کس گره ای دارد رو به این حرم آردتا کسی نپندارد ما بی کس و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط