کیمیاگر

#کیمیاگر
#قسمت_دوم

⭐️ کاش می توانست خودش را جای بازرگانی بگذارد که خود و فرزندانش زبان زد عراق عرب و عجم بوده اند.

✨ و چه قدر باید سخت جان باشد که از آن روز، به این زندگی افتاده است.

🟡 کجایید آقا؟ انگار حواستان این جا نیست.

✨ صدای نورا بود که افکار او را از هم درید.

🟠 چشمم به کلمات کتاب بود و دلم در مدینه.

🟡 پس کیمیا فکر شما را مشغول خود نکرده؛ بیشتر هوای مدینه به سرتان زده.

✨ آهی کشید و سری تکان داد:

🟠 خیلی وقت بود کسی سراغی از من نگرفته بود. حالا هم که یکی به سراغم آمده، نمی دانم چرا هوای ابوالحسن الرضا کرده ام.


⭐️ نورا از همان آستانه ی در، نگاهی به آسمان انداخت که مملو از ستارگان پر سو و کم سو بود.

✨ جابر اشک هایش را پاک کرد و سکوت را شکست:

🟠 نمی خواهی بگویی ماجرا از چه قرار است؟

✨ نورا، خیره به آسمان بود و انگار داشت ستاره های بی شمار را می کاوید‌.

🟡 یک شب قبل از آمدن این جوان، در خواب دیدم که ستاره های آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه.

🟡 من غرق ستاره ها بودم و از سمت ماه صدایی به من گفت: «کیمیا را عرضه کن!»

✨ جابر کتاب را بست و بوسید. با تعجب پرسید:

🟠 کدام کیمیا؟




#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
دیدگاه ها (۱)

#کیمیاگر#قسمت_دوم🟡 نماز صبح را که خواندم، در سجاده خوابم برد...

#غنچه_یاس_کبود#قسمت_نهم✍🏻 گلبرگ یازدهم:🕰 علی علیه السلام در ...

#کیمیاگر#قسمت_دوم⭐️ دوباره یاد حرف های نورا افتاد. با خودش ز...

#کیمیاگر#قسمت_دوم🕰 جابر تکیه به عصای چوبی اش داده..‌.⭐️ و در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط