عشق دوطرفه

#عشق دوطرفه
#تکپارتی#سناریو#رمان#هیونجین
پارت شیش....
لیا: بچهااا
یون جی، داهیون،ا/ت باهم: هاااا
لیا: میگم ب نظرتون ما میتونیم معروف شیم
ا/ت: باید سعیمونو کنیم
داهیون: اوهوم
یون جی: میگما ا/ت دنبال یه دستنبد میگشتی ب من گفتی پیدا کنم پیدا کردی
ا/ت: چه دستبندی
یون جی: نمیدونم اونموقع گفتی اشتباهی برا دوستتو شکوندی
ا/ت: وای نههههه
لیا: چیشد
ا/ت: باید برم یکم بعد میام بای
داهیون: این دختر یه چیزی داره ب ما نمیگه
لیا، یون جی باهم: اوهوممم

ا/ت رفت بیرون و کل شهرو یکی یکی گشت اما پیدا نکرد با خودش گفت بجاش یه دستنبد دیگ بده و بعد از خرید دستبند ب خوابگاه برگشت

ا/ت: سلام، وای مردم
داهیون: سلام پیدا کردی
ا/ت: همون نیس ولی بازم دستبنده لیا اونی و یون جی اونی کجان
داهیون: خسته بودن خوابیدن بیا ماهم بخوابیم
ا/ت: اومممم

ا/ت و داهیون رفتن و خوابیدن صب شد و هردو ب مدرسه رفتن

هیونجین: خانم ا/ت بیا
ا/ت: عیش مرتیکه رو اومدممممم
هیونجین: امیدوارم چیزی که خواستمو اوردی
ا/ت: بگیرش
هیونجین قوطی رو باز کرد دید طرح دستبند خودش نیس یهو گفت......
دیدگاه ها (۰)

عشق دو طرفهپارت هفتم..... #سناریو#تکپارتی#رمان#هیونجینکه یهو...

#عشق دوطرفه#تکپارتی#سناریو#رمان#هیونجینپارت هشتم..... هیونجی...

#عشق دوطرفه#تکپارتی#سناریو#رمان #هیونجینپارت پنچ... ا/ت: نهه...

#عشق دوطرفه#تکپارتی#سناریو#رمان#هیونجینپارت چهارم: ا/ت تصمیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط