بلاتکلیفی مثل رقصیدن روی آبه

بلاتکلیفی مثل رقصیدن روی آبه‌...
اینکه صبح چشماتو باز میکنی،نمیدونی امروز همونی میشه که میخوای یا نه...
اینکه،به یه عکس خیره میشی تا همه حس دلتنگی تو،ببره سمتش..
اینکه،نمیدونی اینجایی که هستی،تقدیرته یا به صلاحته...
مثل خود مرگه...!
حالا فکر کن،با کسی باشی که
ندونی آویزونشی یا دلیل زنده بودنش!
ندونی،دوست داره یا ترحمِ!
ندونی،تویی فقط یا چند نفرم اونو شریک ان!
بدترش اینکه
ندونی،بمونی یا بری...!
بمونی،داریش!
حتی از دور...
حتی در حد سلام و احوال پرسی!

بری،
خودتو نگه داشتی واسه خودت!
میتونی تو چشمات نگاه کنی!
یه عمر بدهکار نیستی نرفتنتو به غرورت!

میدونم دوسش داری...
میدونم مثل پوست و استخونته
میدونم بدون اون،سردرگمی
میدونم،اخر گریه هات میشن دلیل نبود سو چشمات...
میدونم،سخته..نمیگذره...فکرش کم کم وجودتو نابود میکنه...
اما خودتو نجات بده از بلاتکلیفی!
اونیکه بهت میگم عزیزم
و
تو عاشقش میشی،
شاید
تکه کلامش اینه!
اون خودشو با همه شریکه نه با تو!
یه وقتایی،
حقیقت تلخ بهتر از جهل از روی عاشقیه!
دیدگاه ها (۲۶)

دوست داشتن هم مدل های متفاوتی داره مثلا؛یه جور "دوست داشتن" ...

وقتی اس ام اسی از مادرم می رسد غمگین میشوم؛ از شکل اس ام اس ...

مردی تنها.....با یک من بغض.....در حالی که نفرت از چشمانش شره...

"من دوستش داشتم"فقط سه تا کلمه نیست، یا یه جمله معنی داریا ح...

رمان فیک پارت 7 اره درسته دیگه پارت هفت؟؟ خب از همین الان شر...

پارت : ۴۷

عضوهای جدید ( پارت ۱۸ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط