برگشت خونه

• برگشت خونه •
_ فرشته چرا انقدر تو خودتی؟
+ چرا انقدر بهم میگی فرشته؟(بغض)
_ چون فقط تویی که میتونم با یه لمس ازت انرژی لازم تا یک سالمو بگیرم
• یورا میره تو بغل جین •
+ بابا حالش خوب میشه؟
_ اره فقط باید یکم بستری باشه
• اون شب یورا تو اتاق جدا از جین خوابید و تا صبح اشک ریخت و یاد خاطرات بچگیش با پدر میوفتاد •
• و توی ذهنش فقط آرزو خوب شدن پدرش رو میکرد •
• صبح •
_ فرشته کوچولوم
+....
_ فرشته کوچولو
+ ه..ها بله؟
_ یه خبر خوب دارم برات
+ چیه؟
_ اول بوسم کن
• یورا لب جین رو میبوسه و منتظر میمونه تا جین لب بزنه •
_ میتونیم امروز بریم دنبال بابا
+(ذوق خرکی🥲🦋)
_ خوب دیگه بریم
+ بریمممممم
• بیمارستان •
_ سلام ما همراه آقای لی هستیم
/ عاا بله حتما بفرمایید
• یورا میره سمت پدرش و بغلش میکنه •
~ شما کی هستین؟
• یورا بغض میکنه و کنار جین وایمیسته و یه لبخند تحویل پدرش میده •
/ آقای لی ایشون دختر شما هستن شما دچار اختلال فراموشی هستین
~ ی... یه چیزایی داره یادم میاد
/ میتونید بهمون بگید؟
~ من داشتم جلو لی ووک رو میگرفتم
/ لی ووک؟
+ کسی که از پدرم متنفره
/ خوب ادامه بدین؟
~ اون... اون داشت لینو رو مینداخت پایین خواستم جلوشو بگیرم
/ میتونید بهمون بگید لینو کیه؟
+ عمو لینووو؟(دوست صمیمی پدر یوراست اما بهش میگه عمو)
شرط های پارت بعد:
15 تا لایک
10 کامنت
دیدگاه ها (۰)

/ شما یادتون میاد که چطور ساختمون اداری ریزش کرد؟~ کار خود ا...

+ من رفتم~ مواظب خودت باش• سر تکون دادن به نشونه مثبت •یورا:...

گایز برای ادامه فیک احتیاج به 10 تا لایک و 10 تا کامنت دارم ...

• توی راه •_ بیا بریم شهربازی+...._ فرشته؟+ ه... ها چیز بله؟...

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط