یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبودلخت و عورتنگ غروب
یکــی بود یکی نبود...زیر گنبد کبود...لخت و عور...تنگ غروب...سه تا پری نشسته بود..زار و زار گریه میکردن پریا!مثل ابرای باهار گریه میکردن پریــا!
- ۶۳۲
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط