عشق جنایت

#عشق _جنایت 🔪
پارت48

شوگا:جونگکوک که با عصبانیت داشت به جینو و جی یون نگاه می‌کرد یهو بلند شد و رفت پیش جینو جی یون ......

جونگکوک: عزیزم نمیخوای بیای

جی یون : جینو میشناسین همو( با تعجب )

جونگکوک: دستم رو دور کمرش حلقه و به سمت خودم کشیدمش .....

جونگکوک: جینو جان معرفی نمیکنین ( با لبخندی که برای جینو تازه بود و تاحالا ندیده بود که جونگکوک اینجوری لبخند بزنه ولی هرچی که بود حس خوبی بهش دست نمیداد)


جینو: ام..... جی یون یکی از هم(کوک میپره وسط حرفش)

کوک:بزار خودم خودم رو معرفی کنم جئون جونگ کوک هستم دوست پسر جینو(لبخند)

جی یون: دستم رو سمت جونگکوک گرفتم و ...

جی یون: خوشبختم

جونگکوک: همچنین

جینو : خب دیگه چه خبر جی یون ؟

جی یون: هیچ.....

هنوز حرفش تمام نشده بود که جونگکوک با عصبانیتی که داشت کنترل میکرد لبخند زد و .....

جونگکوک: ببخشید ولی ما باید بریم

جینو : ولی.......

جونگکوک نذاشت حتی حرف جینو تموم بشه یکی از دست هاش رو برد زیر زانوش و با اون یکی کمرش رو گرفت و بلندش کرد و برد

جینو: داری چیکار میکنی

جونگکوک: فعلا وقت توضیح ندارم

جینو:بزارم زمین

کوک:حرف نباشه سیس

جینو:(😐)

پرش زمانی به بعد عروسی:

(جیمین و لیا که طاقت نیاوردن رفتن تو اتاق بشم الله😂)

تهیونگ:رفتم تو ‌اتاقم و دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون که یِنا اومد تو....

یِنا:تهیو......

تهیونگ:بوگو

یِنا:چه بدنی(🤤)

تهیونگ:(😂)

یِنا:اهم اهم چیز.....چیزه میدونی میخواستم بگم هیونگ و به تو میسپارم من و جینو میریم سوپری بغل یک چیزی بزنیم تو رگ....

تهیونگ:اوک

هیونگ:بابایی کمک کوک میخواد من و بخورههه(نفس نفس)

تهیونگ:کوک چرا بچه رو میخوای بخوری من هستم که.....

یِنا:استغفرالله هیونگ مامان بیا بریم بیرون عمو کوک و بابایی کار هایی دارن باش؟

کوک:(😂)

تهیونگ:گی بقول برو بیروننننننن آبروی من و جلو زنم بردی(داد)

کوک:هرهرهرهرهر(خنده)

تهیونگ:گم میشی بیرون یا این مبل و از عرض کنم تو کونت؟

کوک:(😂)باش باش(نفس نفس از خنده شدید)

(کوک رفت بیرون)

تهیونگ:خوب هیونگ بابایی بیا اینجا بشید مامانی و خاله جینو برن بیرون

هیونگ:باش

تهیونگ:افرین

یِنا:از اتاق اومدم بیرون رفتم پایین دیدم جینو پایینه رفتیم بیرون و یه چیزی زدیم تو رگ....

بعد 1 ساعت:

جینو:بریم خونه؟

یِنا:اوهوم

جینو:ساعت چنده؟

یِنا:نمدونم

جینو:آقا ساعت چنده؟

اقا:ساعت 3 شبه

تهیونگ:یِنا جینو هنوز هنوزه نیومدن و من و کوک منتظریم بیان.....

(یِنا و جینو رسیدن خونه)

یِنا:رسیدیم خونه دیدیم کوک و ته رو کاناپه با چهریی اعصبانی دارن ما رو نگاه میکنن.....

کوک:چرا انقدر دیر کردین؟

جینو:به کتفه سمت چپم

تهیونگ:میدونستید چقدر نگرانتون شدیم.....

یِنا:به کیرم که نگران شدین میخواستین نشین....

کوک:پس دلتون تنبیه میخواد نه؟

تهیونگ:تنبیه خشن

جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(فرار)

رفتیم سمت اتاق جینو و با هم خوابیدیم.....

ادامه دارد:-)
دیدگاه ها (۰)

#عشق_جنایت 🔪پارت49جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(...

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

#عشق_جنایت 🔪پارت47شوگا : wow چه خانم زیبایی( روبه میا) تهیون...

#عشق_جنایت 🔪پارت 46لیا:با،بایهمه:بایلیا: رفتیم بیرون سوار ما...

#عشق _جنایت🔪پارت 44 میا:برو به بچه یاد بده..... جینو:اوک بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط