مرتضی حیدری آل کثیر شاعر شوشی

آقای "مرتضی حیدری آل‌کثیر" فرزند "حسن" از شاعران معاصر ایرانی، زاده‌ی سال ١٣٦٢ خورشیدی در روستای حُرّ از توابع شوش دانیال است.
تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه را در شوش گذراند و سپس از دانشگاه پیام نور شوشتر در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی لیسانس و در همان رشته موفق به اخذ کارشناسی ارشد گردید.
او سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیر شورای فرهنگ عمومی شهرستان شوش بوده است؛ و در خوانندگی و آهنگسازی نیز موفقیت‌هایی کسب کرده است. ایشان دبیری دو کنگره استانی شعر دعبل، سه کنگره کشوری ناله‌های فرات، رضوی و داوری در بیش از ده کنگره استانی و یک کنگره کشوری را در کارنامه فرهنگی خود دارد.
همچنین او تسلط کامل به زبان عربی دارد و توانسته ده‌ها سروده از شاعران معاصر عرب از جمله محمود درویش، احمد مطر، نزار قبانی، عبدالوهاب البیاتی و .... را به فارسی برگرداند. 


▪︎کتاب‌شناسی:
- سرفه خونین تفنگی در باد (مجموعه مستقل شعر دفاع مقدس)
- خورشید در عبای تو پیچیده‌ست (مجموعه غزل آیینی)
- پایتخت جهان (مجموعه شعرهای آزاد و غزل)
- دیر آمدی بهار (مجموعه نثر ادبی)
- تشنه در ابر (مجموعه نثر ادبی)
- دموع و دماء (سه مجموعه نوحه‌های عاشورایی به زبان عربی)
- اشاره (مجموعه غزل)
- سنگ بر طاغوت (مجموعه شعر)
- به فکر آمدنم باش (مجموعه شعر منتشر شده در کشور هندوستان)
و...


▪︎جوایز ادبی و هنری:
- برگزيده‌ی سرو زرين جشنواره بين‌المللی شعر فجر در بخش آيينی سال ۱۳۸۶
- برگزيده اول جشنواره بين‌المللی شعر نبوی مشهد سال ۱۳۸۵
- برگزيده كتاب سال دفاع مقدس جمهوری اسلامی ايران با كتاب «سرفه خونين تفنگی در باد» در سال ۱۳۸۶
- نفر اول در دو دوره‌ی جشنواره‌ی سراسری شعر و داستان جوان حوزه‌ی هنری در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶
- نفر اول در بيش از ۲۰ جشنواره‌ی سراسری شعر دانشجويان كل كشور از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶
- انتخاب كتاب «خورشد در عبای تو پيچيده ست» در فهرست هفت كتاب برتر جايزه‌ی قيصر امين پور در سال ۱۳۸۶
- نفر اول در سه دوره‌ی كنگره‌ی سراسری شعر دفاع مقدس.
و...


▪︎نمونه‌ی شعر:
(۱)
مردِ تنهای شبم، دردم به دردم می‌خورد
آنقدر تنها که حتّی غم به دردم می‌خورد
روحِ شعری تازه بعد از لمس رویا در من است
یک ردیف پاک، چون مریم به دردم می‌خورد
رفته‌ام در چاه زندانی که اوج عاشقی‌ست
فاتح یک قلّه‌ام پرچم به دردم می‌خورد
امشب ای خنجر از آن شب‌هاست که با بودنت
لرزشِ دستان نامحرم به دردم می‌خورد
سینه را بشکاف و عشقی را که دادی پس بگیر
تیغت اینک بهتر از مرهم به دردم می‌خورد
خاک جای زنده ماندن بی‌هوای عشق نیست
دم زدن از عشق، در هر دم به دردم می‌خورد
کمتر از کشور گشائی نیست گاهی یک نظر
لحظه‌ی دیدار او رستم به دردم می‌خورد.


(۲)
سلام دکلمه‌ی دلنوازِ اقبالم
سلام صورت منقوش در ته فالم
از این‌که در دل من یاد توست، ممنونم
از این‌که حال تو خوب است نیز خوشحالم
به آن زنی که به رغم تمام اندوهش
کتاب شعر بخواند... همیشه می‌بالم
به چای تازه‌ دم چشم‌هات معتادم
به گوش دادن موسیقی‌ات سبکبالم
تو گرم صحبتی امّا منی که آینه‌ام
چگونه با چه زبانی بگویمت لالم؟
هنوز خُرد و خمیر ِ توام... نگاه نکن
غزال تشنه‌ی صحرا! به یال و کوپالم
سی و سه سالگی‌ام زیر سایه‌ی غم توست
اگرچه پخته‌ام امّا برابرت کالم
به آن زنی که به رغم تمام اندوهش
کتاب شعر بخواند... همیشه می‌بالم.



گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

علیرضا قناد شاعر دزفولی

محمد سرور رجایی شاعر افغانستانی

فریده برازجانی شاعر شیرازی

زهرا حسینی نویسنده‌ی اشترینانی

سمیرا عکاشه

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط