تکپارتی
تکپارتی
وقتی براش نود می فرستی
شوگا : داشتم واسه خونه خرید می کردم که صدای زنگ گوشیم توجه مو جلب کرد جواب دادم ا/ت بود
ا/ت : سلام نامی
شوگا :سلام ا/ت چه خبر
ا/ت : سلامتی حوصله ام سر رفته بیا پیشم
شوگا : نمی تونم ا/ت. باید خرید کنم بعدش باید برم کمپانی
ا/ت : باشه شوگا خدافظ
شوگا : خدا حافظ
ا/ت: خیلی دلم می خواست بیاد پیشم ولی نمی دونم چیکار کنم همین طور که داشتم فکر می کردم براش نود می فرستم مطمئنم تحریک میشه و میاد
لباسام رو در آوردم و جلو آینه یک عکس از خودم گرفتم و براش فرستادم حالا آقای مین ببینم میای یا نه
ویو شوگا
بعد از خرید سوار ماشین شدم وقتی رسیدم به کمپانی گوشیم رو روشن کردم ببینم ساعت چنده که پیام ا/ت رو دیدم وقتی بازش کردم با چیزیی که دیدم تعجب کردم
شوگا: باشه ا/ت خانوم من میام ولی اگر بیام دیگه نمی تونس راه بری رفتم به سمت خونه ا/ت
ا/ت: زنگ در توجه ام رو جلب کرد رفتم در رو باز کردم و با شوگا رو به رو شدم چشماش خمار بود اومد طرفم و بهم گفت
شوگا: ا/ت خانوم کار خوبی نکردی
ا/ت: وقتی نمیای پیشم منم مجبور میشم
شوگا: خب الان هم مجبوری بری روی تخت
ا/ت: شوگا بیخیال نکن حوصله ندارم
شوگا : این به من ربطی نداره ا/ت رو بلند
کردم و گذاشتمش روی شونهام دست و پا میزد که ولش کنم ولی نه پرتش کردم روی تخت و ........
اسمات
ا/ت: شوگا خیلی بدی درد دارم نمی تونستی آروم انجامش بدی
شوگا : نه نمی تونم ا/ت رو بلند کردم و وان رو پر کردم گذاشتمش داخل وان و خودم رفتم پیشش زیر دلش رو داشتم ماساژ می دادم که گفت
ا/ت: شوگا من چند وقتی هست دلم بچه می خواد
شوگا : خب عزیزم به خواستت می رسی 😂
ا/ت: چی شوگا من گفتم دلم می خواد نگفتم شوگا اینکارو انجام بده
شوگا: اشکال ندارد بیبی یک گربه کوچولو داره میاد مگه مشکلش چیه
ا/ت: من مشکلی ندارم خیلی هم خوشحالم این کلمه رو گفته ام و داخل بغلش خوابم برد
فلش بک به زمان حال
شوگا : ا/ت فیلیکس داره گریه می کنه بیا بهش شیر بده
ا/ت: از فکر اومدم بیرون و رفتم پیش شوگا فیلیکس رو گرفته ام و بهش شیر دادم
شوگا : به چی فکر می کردی بیبی
ا/ت: هیچی بیخیال فیلیکس رو خوابوندم و رو به شوگا گفتم ممنون که هستی
شوگا: منم از تو ممنونم
پایان
می دونم بد شد ولی هم ایده نداشتم و خسته بودم
لایک و کامنت فراموش نشه
دوستون دارم خدافظ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
وقتی براش نود می فرستی
شوگا : داشتم واسه خونه خرید می کردم که صدای زنگ گوشیم توجه مو جلب کرد جواب دادم ا/ت بود
ا/ت : سلام نامی
شوگا :سلام ا/ت چه خبر
ا/ت : سلامتی حوصله ام سر رفته بیا پیشم
شوگا : نمی تونم ا/ت. باید خرید کنم بعدش باید برم کمپانی
ا/ت : باشه شوگا خدافظ
شوگا : خدا حافظ
ا/ت: خیلی دلم می خواست بیاد پیشم ولی نمی دونم چیکار کنم همین طور که داشتم فکر می کردم براش نود می فرستم مطمئنم تحریک میشه و میاد
لباسام رو در آوردم و جلو آینه یک عکس از خودم گرفتم و براش فرستادم حالا آقای مین ببینم میای یا نه
ویو شوگا
بعد از خرید سوار ماشین شدم وقتی رسیدم به کمپانی گوشیم رو روشن کردم ببینم ساعت چنده که پیام ا/ت رو دیدم وقتی بازش کردم با چیزیی که دیدم تعجب کردم
شوگا: باشه ا/ت خانوم من میام ولی اگر بیام دیگه نمی تونس راه بری رفتم به سمت خونه ا/ت
ا/ت: زنگ در توجه ام رو جلب کرد رفتم در رو باز کردم و با شوگا رو به رو شدم چشماش خمار بود اومد طرفم و بهم گفت
شوگا: ا/ت خانوم کار خوبی نکردی
ا/ت: وقتی نمیای پیشم منم مجبور میشم
شوگا: خب الان هم مجبوری بری روی تخت
ا/ت: شوگا بیخیال نکن حوصله ندارم
شوگا : این به من ربطی نداره ا/ت رو بلند
کردم و گذاشتمش روی شونهام دست و پا میزد که ولش کنم ولی نه پرتش کردم روی تخت و ........
اسمات
ا/ت: شوگا خیلی بدی درد دارم نمی تونستی آروم انجامش بدی
شوگا : نه نمی تونم ا/ت رو بلند کردم و وان رو پر کردم گذاشتمش داخل وان و خودم رفتم پیشش زیر دلش رو داشتم ماساژ می دادم که گفت
ا/ت: شوگا من چند وقتی هست دلم بچه می خواد
شوگا : خب عزیزم به خواستت می رسی 😂
ا/ت: چی شوگا من گفتم دلم می خواد نگفتم شوگا اینکارو انجام بده
شوگا: اشکال ندارد بیبی یک گربه کوچولو داره میاد مگه مشکلش چیه
ا/ت: من مشکلی ندارم خیلی هم خوشحالم این کلمه رو گفته ام و داخل بغلش خوابم برد
فلش بک به زمان حال
شوگا : ا/ت فیلیکس داره گریه می کنه بیا بهش شیر بده
ا/ت: از فکر اومدم بیرون و رفتم پیش شوگا فیلیکس رو گرفته ام و بهش شیر دادم
شوگا : به چی فکر می کردی بیبی
ا/ت: هیچی بیخیال فیلیکس رو خوابوندم و رو به شوگا گفتم ممنون که هستی
شوگا: منم از تو ممنونم
پایان
می دونم بد شد ولی هم ایده نداشتم و خسته بودم
لایک و کامنت فراموش نشه
دوستون دارم خدافظ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
- ۲۱.۳k
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط